بررسى اشكالات منظوم بودن طبيعت - طبیعت و حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طبیعت و حکمت - نسخه متنی

احمد دیلمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بررسى اشكالات منظوم بودن طبيعت

در ارتباط با هستى نظم در جهان بنا بر هر يك از تفاسير گذشته اشكالاتى مطرح شده است كه براى تكميل اين بخش به ارزيابى آن ها پرداخته مى شود:


اشكال اول

از مباحث گذشته معلوم شد كه در يك تفسير موجه از نظام مندى عالم لازم است كه اين ادعا به نحو قضيه ى موجبه ى كليه ثابت شود، (البته در تصوير مبتنى بر وحدت شخصى جهان اين عموم و شمول بايد نسبت به اجزاى اين واحد شخصى تصوير گردد.) در حالى كه امر اثبات هستى نظم در عالم، اگر نگوييم امرى حسى است، قطعاً ماهيت تجربى دارد و تجربه اصولا از اثبات اين قضيه به طور كلى عاجز است و ما قدرت مشاهده و تجربه ى همه پديده هاى عالم و يا اجزاى آن را نداريم تا بتوانيم اثبات كنيم كه سرتاسر جهان را نظم فرا گرفته است.(120)

پاسخ

صغراى برهان نظم حسى نيست و ماهيت تجربى دارد و چون مفهوم نظم از نوع معقول ثانى فلسفى مى باشد و بنابر نظر صحيح ظرف عروض و اتصاف آن هر دو در خارج است، ولى موجود بودن اشيا در خارج يكسان نمى باشد، بلكه وجود اين امور در خارج به وجود منشاءانتزاع آن هاست، يعنى نظم در خارج به عين وجود منظوم و منتظم موجود مى باشد.(121) بنابراين امكان اثبات تجربى نظم وجود دارد و نسبت به اشكال كليت وجود آن، نشان دادن وجود نظم در مواردى كه به عنوان مصاديق بى نظمى طرح مى شود مى تواند تا حدود زيادى شبهات را رفع كند و علاوه بر اين ميزان حصول اطمينان قوى نسبت به وجود نظم در تمام پديده ها، كم تر از ديگر باورهاى تجربى انسان ـ كه بخش عظيمى از زندگى انسان مبتنى بر آن هاست ـ نمى باشد.

اشكال دوم

ممكن است گفته شود كه صفت منظوم بودناختصاص به فعل بشر دارد، يا به عبارت ديگر در تعريف نظم «فعل بودن» اخذ شده است، بنابراين اصولا اين عنوان نسبت به طبيعت صدق نمى كند و اطلاق اين عنوان بر طبيعت يك اسناد مجازى و غيرواقعى است و فقط در فعل بشرى است كه با فرض مصنوع بودن، براى آن ناظم باشعورى را در مرحله ى قبل در نظر مى گيريم، نه در طبيعت و تكوين. در نتيجه در توصيف طبيعت به نظام مندى نمى توان متوسل به تمثيل و تشبيه آن به مصنوعات بشرى شد.

پاسخ

همان گونه كه گفته شد، انسانى بودن هيچ گونه دخالتى در تحقق مفهوم نظم ندارد; به عبارت ديگر هيچ گونه قيد و شرطى با عنوان «انسانى بودن» براى پيدايش مفهوم نظم بيان نمى شود; بنابراين فرقى در اين جهت بين پديده هاى طبيعى و مصنوعات بشرى وجود ندارد و اساساً احتياجى به تمثيل و مقايسه در اين مقام نمى باشد و اگر هم ذكرى از مصنوعات بشرى به ميان مى آيد، به منظور تقريب مطلب به ذهن است و كاربرد تعليمى و آموزشى دارد.

اشكال سوم

اشكالى كه از سوى كانت بر اساس مبانى معرفت شناختى او مطرح گرديده، اين است كه اصولا طرح هدف دارى عالم همانند طرح عليت براى پديده ها، طرحى است كه ذهن ما بر عالم مى افكند واين طرح يك طرح تنظيم كننده ى فكر است، نه يك طرح تشكيل دهنده ى خارج; زيرا او معتقد است كه ذهن ما هم چون آيينه اى نيست كه منعكس كننده ى چهره ى منظوم طبيعت باشد، (تئورى آيينه اى) بلكه هم چون عينكى است كه بر امور رنگ و طرح خاصى مى زند (تئورى عينكى) بنابراين نظام مندى، از اوصاف خارجى طبيعت نيست تا قابل تجربه و اثبات باشد.(122)

بديهى است كه بررسى و نقد اين اشكال كانت، متوقف بر نقد مبناى معرفت شناختى او مى باشد كه در مباحث مربوط به اين موضوع مورد نقد قرار مى گيرد و از حوصله ى اين بحث خارج است.

اشكال چهارم

اشكال ديگرى كه از سوى عده اى، از جمله هيوم مطرح گرديده، اين است كه با وجود مصاديق متعدد و متنوعى از شرور چگونه مى توان ادعا كرد كه عالم سراسر منظوم مى باشد; زيرا شرور مصاديق بارزى از وجود بى نظمى در عالم مى باشد.

پاسخ

جواب هاى بسيارى به اين اشكال داده شده است كه همگى قابل طرح و بررسى است، ولى چون اين بحث داراى ابعاد گسترده اى بوده و خود محتاج تحقيقى مستقل است; بنابراين از پرداختن به آن خوددارى كرده، جواب اين اشكال را موكول به آن بحث مى كنيم.(123)

نتيجه

هستى نظم در عالم را به شكل همه ى پديده هاى جهان منظوم اند و به صورت «وحدت شخصى و ارگانيستى جهان» در حد قابل قبولى مى توان تصوير كرد و مقدمه ى استدلال در برهان نظم، قرار داد.

/ 90