الف: سقراط - طبیعت و حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طبیعت و حکمت - نسخه متنی

احمد دیلمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الف: سقراط

سقراط با اعتقاد به غايت انگارى انسان مدارانه ى هستى، مى گويد:

«خدايان نورى به ما مى دهند كه بدون آن ما نمى توانيم ببينيم و عنايت الاهى در نعمت هاى غذايى كه به وسيله ى زمين به انسان عطا شده، جلوه گر است; خورشيد نه چنان به زمين نزديك مى شود كه انسان را خشك و پژمرده كند يا بسوزاند و نه چنان دور قرار دارد كه آدمى نتواند بدان وسيله گرم شود.»(7)

بدين ترتيب حتى اگر به بنيانگذارى «غايت انگارى در بررسى و مطالعه ى جهان» توسط سقراط معتقد نباشيم، ولى اين مسئله از مبانى تفكر او در مطالعه ى هستى است و اگرچه سخنان او صريحاً گذار از جهان غايت مند به مبدأ هدف دار را منعكس نمى كند; ولى به وضوح غايت انگارى انسان مدارانه ى هستى; اعم از ساختار وجودى انسان و قانون مندى حاكم بر طبيعت را، محصول طرح و تدبير خداوند يا خدايان مى داند.

ب: افلاطون

افلاطون با قبول نظم در هستى و اعتقاد به اين كه جهانِ منظم و سازمان يافته، كار و اثر عقل است; اعلام مى دارد كه «عقل همه چيز را نظم مى بخشد»، «عقل از همه چيز كهن تر و الاهى تر است» و «عقل است كه جهان را به نظم در آورده است.»(8)

عبارات فوق آشكارا غايت مندى عالم را به تصوير مى كشد و تبيين تصادفى عالم را نفى مى كند.

از ديدگاه افلاطون حركت و تغيّر حاكم بر دنياى محسوس، فعل صانع الاهى يا «دميورژ» است; او آنچه را كه در بى نظمى و در حركت نامنظم بود، برگرفت و به نظم درآورد و دنياى مادى را طبق نمونه ى مجرد مثالى و ايده آل شكل داد و آن را به صورت يك موجود زنده ى داراى نفس و عقل ساخت.(9) با صرف نظر از اين كه «دميورژ» آيا واقعاً فقط يك صانع و آرايش گر و نظام بخش جهان هستى است و يا علاوه بر اين خالق آن نيز مى باشد؟ و نيز بدون اين كه به توصيف او و تبيين غرض او از ايجاد و يا نظام بخشى به جهان بپردازيم; اصل غايت مندى عالم و دخالت موجودى عاقل و ذى شعور در كار تدبير جهان، به عنوان عنصرى مسلم در تفسير افلاطون از هستى است; اگرچه او بر اساس اعتقاد به عالم مُثُل نظام مندى موجود در عالم طبيعت را منطبق با طرح حاكم بر عالم مُثُل مى داند و ممكن است در نظر او منشاء اين نظم صرفاً صانع و ناظم عالم باشد ـ نه خالق آن ـ و هم چنين ممكن است صفات و اغراض او با آنچه كه درباره ى خداوند اديان الاهى گفته مى شود، منطبق نباشد.

/ 90