اين احتمال وجود دارد و از ظاهر بعضى نوشته ها هم برمى آيد كه در تصوير طرح دارى طبيعت فقط به وجود نظام مندى در بعضى از پديده ها، اكتفاء شود; يعنى اصولا ادعا شود كه بعضى از پديده هاى جهان منظوم اند و قهراً بقيه ى پديده ها كه صلاحيت اتصاف به اين وصف را دارند، يا منظوم بودنشان ثابت نشده است، يا به نامنظم بودن آن ها معتقد مى باشند. شايد مقصود پيلى و بسيارى از كسانى كه صرفاً به موارد خاصى از پديده هاى منظوم اشاره مى كنند، بدون اين كه اشاره اى به كليت اين وضع نسبت به تمام پديده ها داشته باشند، همين تصوير از نظام مندى عالم باشد.بررسى و نقد در رد اين تفسير گفته شده است كه در صورت پذيرش چنين تفسيرى برهان نظم فرو خواهد ريخت; چون با پذيرش اين امر كه در جهان بى نظمى هايى هم وجود دارد، راه براى تفسير جهان بر اساس بى نظمى ها باز مى گردد; بنابراين در صورتى مى توان نتيجه گرفت كه جهان ناظم حكيمى دارد كه اثبات شود دنيا يكپارچه بر اساس حكمت آفريده شده است و نشان داده شود كه بى نظمى هاى آن در راه نظم مصرف شود.(119)اصولا وجودمصاديقى از نظم در جهان مورد انكار و ترديد هيچ كس نمى باشد و عمده ى مباحث و نفى و اثبات ها، در اين جا بر روى كليت اين باور است. در نتيجه تفسير طرح دارى عالم به نحو موجبه ى جزئيه نمى تواند مقدمه ى برهان نظم واقع گردد و موجب حصول نتيجه ى مطلوب از آن شود.