یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد تقی جعفری؛ همکاران: حسن حسن زاده آملی، محمد تقی فلسفی، سید علی خامنه‏ای، عباسعلی عمید زنجانی، زین العابدین قربانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ثروت و... مشمول اصل غلط و منفور «اختلاف طبقاتى» بوده، از بسيارى از حقوق و تكاليف محروم و در مقام اجراء قوانين، نابرابرى و تبعيض در باره آنان اعمال مى‏گرديد.

ولى امام عليه السلام كه پايه‏هاى حكومتش روى اصل برابرى استوار بوده هيچگاه اجازه نمى‏داد كسى بخاطر عوامل ياد شده از حقوق انسانى محروم گردد و يا در مقام اجراء قانون مشمول تبعيض و بى عدالتى واقع شود، او به پيروى از رسول اللّه كه مردم را همانند دندانه‏هاى شانه برابر مى‏دانست صريحا اعلام مى‏كند: «و اعلموا ان الناس عندنا وسوه»- «بدانيد كه مردم در نزد ما يكسان و برابر هستند.»- «و احياى اين حق (برابرى) همواره مورد توجه امام عليه السلام بوده تا جائى كه همه چيزش را در اين راه گذاشت.»- «قتل فى محراب عبادته شده عدله.» امام عليه السلام در فرمان تاريخى‏اى كه براى مالك اشتر صادر فرموده در مورد برابرى مردم در حقوق و تكاليف و بهرمندى از مزاياى كشور چنين مى‏فرمايد: قسمتى از بيت المال و قسمتى هم از محصول زمينهاى اسلامى را به نيازمندان و بينوايان و افراد محروم، اختصاص بده زيرا براى دور همان حقى است كه براى نزديك است.» و هنگامى كه غنيمت را ميان مسلمين بالسويه تقسيم فرمود، زن عربى زبان به اعتراض گشود كه چرا او را با مرد عجمى برابر قرار داده است امام عليه السلام در پاسخ او فرمود: «من در اين مال براى عرب بر غير عرب برترى و ترجيح نمى‏بينم.» و در مورد برابرى مردم در مقام داورى و اجراء قانون، نيز در فرمان تاريخيش براى مالك اشتر چنين مى‏فرمايد: «هرگز ملتى كه حق ناتوانهايش از توانگرانش بدون ترس و نگرانى گرفته نشود، رنگ سعادت و خوشبختى را نخواهد ديد.» آن گاه در تأييد همين اصل در همان فرمان تاريخى چنين تأكيد مى‏كند: «چيزى را كه بيش از همه بايد دوست داشته باشى، ميانه‏روى در حق و همگانى كردن آن در برابرى و دادگرى است كه بيشتر سبب خوشنودى رعيت مى‏گردد. در هر كارى صلاح همگان را رعايت كن نه خواص و حاشيه نشينان را، زيرا خشم عمومى رضا و خشنودى چند تن اطرافى خاص را پايمال مى‏سازد و خشم چند تن در برابر خشنودى عمومى اهميت ندارد... حكمرانان را نزديكان و خويشاوندانى است كه به خودسرى و گردن كشى و دست درازى به مال مردم و كمى انصاف، خو گرفته‏اند، ريشه و اساس شر ايشان را با جدا كردن و دور ساختن موجبات آن صفات از بين ببر... و حق را براى آنكه شايسته است در باره نزديك و دور، خويش و بيگانه اجراء كن و در آن كار شكيبا و از خدا پاداش خواه باش، گر چه از بكار بردن حق به خويشان و نزديكانت برسد، هر چه برسد، و پايان حق را با آنچه كه بر تو گران و دشوار است بنگر كه پسنديده و فرخنده‏

/ 332