یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
گروه اول و دوم (عالم ربانى و متعلم در راه رستگارى) تجسم يافته از آرمانهاى انسانى- الهى امير المؤمنين عليه السلام است. اينان همان كاروانيانى هستند كه امير المؤمنين عليه السلام از پيشتازان آن كاروان است. اما گروه سوم (الهمج الرعاع) براى اين انسان الهى فوق العاده مورد اهميت است، تعليم و تربيت افراد اين گروه براى اين معلم و مربى بزرگ اساسىترين تكليف انسانى- الهى است. گرفتن حقوق اين گروه از دست قدرتمندان خود كامه مانند تنفس ضرورى براى انسان زنده است. ما در سير نهج البلاغه با اين حقيقت صريح روبرو هستيم كه مىگويد: اين كه من زمامدارى را پذيرفتهام، هدفى جز احقاق حق مردم و جلوگيرى از ستم ستمكاران ندارم. اين عبارت را دقت فرمائيد: «اما و الذى فلق الحبة و برأ النسمه لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء ان لا يقارّوا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكاس اولها و لا لفيتم دنياكم هذه ازهد عندى من عفطه غذ.» (سوگند به آن خدائى كه دانه را شكافت و نفوس انسانها را آفريد، اگر عدهاى براى يارى بمن حاضر نمىشدند و با وجود ياور حجت براى من تمام نمىشد و اگر چنين نبود كه خداوند دانايان را مسئول و متعهد قرار داده است كه پرخورى ستمكار و گرسنگى مظلوم را نپذيرند، افسار اين خلافت را بگردنش مىانداختم و با همان بى اعتنائى آنرا بپايان مىرساندم كه آغازش را پذيرفته بودم. آن گاه مىديديد كه زر و زيور و مزاياى فريبنده اين دنياى شما در نزد من محقرتر و نا چيزتر از فضولات بينى يك بز است.) عدل و دادگرى و احقاق حقوق بينوايان تنفس امير المؤمنين در زندگى زمامدارى او است.در فرمان مالك اشتر دستور امير المؤمنين عليه السلام براى مالك در باره گروه بينوايان فوق العاده جالب است. از آن جمله: هنگامى كه سخن از اين گروه بميان مياورد، دوباره اسم ذات خداوندى را متذكر مىشود: اللّه اللّه، در هيچ سخنى تأكيدى بالاتر از اين تذكر قابل تصور نيست يعنى اى مالك، خدا را در نظر بگير، خدا را در نظر بگير، يا خدا را در اين محاسبه جدى حياتى بياد بياور: «اللّه اللّه فى الطبقه السفلى من الذين لا حيله لهم من المساكين و المحتاجين و اهل البؤسى و الزمنى... فلا يشغلنك عنهم بطرفانك لا تعذر بتضييعك التافه لاحكامك الكثير المهم فلا تشخص همك عنهم و لا تصعر خدك و تفقدا امور من لا يصل اليك منهم حمّن تقتحمه العيون و تحقره الرجال فمرغ لاولئك ثقتك من اهل الخشية و التواضع فليرفع اليك امورهم. ثم اعمل فيهم بالاعذار الى اللّه يوم تلقاه فان هولاء من بين الرعية احوج الى الانصاف من غيرهم و كل فاعذر الى اللّه فى تاديه حته اليه» (خدا را در محاسبه جدى حيات زمامدارى بياد بياور، در باره طبقه پائين بينوايانى كه چارهاى ندارند و نيازمند و غوطهور در مشقتها و ناگواريهائى كه آنان را از حركت باز داشته است... هيچ خودكامگى ترا از آنان مشغول نكند، زيرا براى ضايع كردن و پوچ ساختن وظايف