یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
گذاشته است.امريكا چندين قرن پس از اسلام بطور جدى و قاطعانه فرمان الغاء بردگى را صادر كرد و بعنوان يك مسئله حياتى پاى آن ايستاد اما اين مطلب براى امريكا خيلى گران تمام شد و چندين سال يك جنگ خونين داخلى در امريكا ادامه داشت و زيانهاى فراوان ببار آورد. علت اصلى آن باين خاطر بود كه دولت آمريكا با مخالفت شديد سرمايهداران و كمپانىهاى بردگى روبرو بود. در طى اين مدت چندين هزار كشته بجاى ماند و اين رشته آن قدر بدرازا كشيد كه يكى از رؤساى معروف جمهورى بنام (آبراهم لينكلن) جان خود را در اين راه از دست داد. وقتى پىآمد تحريم آمريكا با آنكه تمام امكانات مادى و نيروهاى نظامى و پليس دولت پشتوانه آن بود اين قدر نكبتبار و خشونتآميز باشد انسان نتيجه مىگيرد كه تاكتيك اسلام براى الغاء بردگى ستودنى و عقلانى بوده و تعليم افراد را محترم شمرده و سپس راههاى مختلف آزادى آنها را گوشزد فرموده است.مثلا براى اداء كفارات- روزه- حج- ظهار- نذر آزادى بردگان را مجزى دانست و با اجراء يك قرارداد و مكاتبه برده با تحويل مبلغى پول از در آمد خود آزاد مىشد و با قرار مالك پس از مرگ هم يك راه آزادى برده بود كه آنرا قانون مدبر گويند. قانون استيلاد يكى از راههاى آزادى بردگان است باين صورت كه وقتى كنيز از مالك بچهدار شود مادر جبرا آزاد مىشود.اسلام يك سهم از 8 سهم مصرف زكاة، رقم بزرگ در آمد بيتالمال را، خريد بردگان و آزادى آنها قرار داده كه با اجراء همين قانون دولت مىتوانست يكباره تمام بردگان را خريدارى كرده و آزاد سازد. راه ديگر اسلام كه مربوط به مؤمنين و مسلمانان مطيع فرمان خدا است و آن ارتقاء معنوى و تقرب بدرگاه خداوند و رهائى از دوزخ بود كه با آزاد ساختن بردگان در راه خدا مىتوانستند اين رهائى را كسب كنند. كه معروف است پيشواى بزرگ اسلام حضرت على عليه السلام با در آمد شخصى خود هزار بنده خريد و در راه خدا آزاد ساخت. بايد توجه داشت كه طرح اسلام براى الغاء بردگى بطور تدريجى آن قدر دقيق و حساب شده بود كه اگر بدون مانع نيم قرن عملى مىشد حتى يك برده بر روى زمين يافت نمىشد ولى افسوس كه خلفاى خيانتكار اموى و عباسى براى تأمين تمايلات نفسانى و راحتىهاى نامشروع خود در اجراى اين فرمان مقدس اسلام همانند ساير اوامر سازنده، كوتاهى كردند و بجاى آنكه هدف اسلام را عملى سازند و در آزادى بردگان بكوشند خود پرچم بردگى را بر دوش گرفته و به ترويج و پرورش كنيزكان و غلامان مطلوب پرداختند كه البته در پيشگاه وجدانهاى سليم و قضاوتهاى عادلانه، عمل اين خيانتكاران را نبايد بحساب اسلام و اهداف مقدس آن گذاشت بلكه بايد اين افراد را موانع و سدهاى پولادين اجراى مقررات اسلام عزيز دانست.