سينه مالامال درد است اى دريغا مرهمى جان ز تنهائى به لب آمد خدايا همدمى
جان ز تنهائى به لب آمد خدايا همدمى جان ز تنهائى به لب آمد خدايا همدمى
بريدگى او را از پستىها و رذالتها و مردم پست و رذل بخوبى نشان مىدهد، لذا در صدد قرار گرفتن در جاذبه عظمتها و كمالات و انسانهاى رشد يافته بر آمده و مىگويد: