یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد تقی جعفری؛ همکاران: حسن حسن زاده آملی، محمد تقی فلسفی، سید علی خامنه‏ای، عباسعلی عمید زنجانی، زین العابدین قربانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زيبائى و لذت عشق بدون ورود به جاذبه معشوق محال است. هيچ رابطه‏اى براى انس با خداوند متعال جز برخوردارى از اوصاف عاليه انسانى كه نمونه‏هائى از اوصاف خداوندى مى‏باشند، وجود ندارد. در حقيقت وقتى كه مى‏گوئيم: انسان بايد با خدا انس بگيرد، يعنى انسان بايد عادل باشد. صادق و راستگو و راستكار باشد. بردبار و حق بين و ناظر بر اعمال خويشتن و ايفا كننده به تعهدها باشد. علم و جهان بينى را جزء «حيات معقول» براى تلاش تا آخرين لحظات زندگى بداند.

با توجه كافى به اين مبناى رابطه انس است كه پوچ بودن پندار بعضى از متفكران مغرب زمينى كه مى‏گويد: «تكيه بر خدا دليل ناتوانى است، بخوبى آشكار مى‏گردد، اينان نه خدا را بطور صحيح دريافته‏اند و نه عظمت انسانى را مى‏شناسند. اينان نمى‏فهمند يا نمى‏خواهند بفهمند كه خدا مانند آن كانون نور و جاذبه است كه اشعه‏هاى آن، نيروها و ابعاد والاى انسانى را روشن مى‏سازد و با فعليت رسيدن آنها در منطقه جاذبيت الهى پيش مى‏رود و با او انس و الفت مى‏گيرد.

پس انس با خدا يعنى به فعليت رسيدن امتيازات عالى انسانى مانند علم و قدرت و عدل و صدق و احساس تعهد كه همه آنها عامل جذب شدن به كمال مى‏باشند. آنانكه در اين دنيا در جستجوى انس و الفت با خدا نيستند، همان كسانى هستند كه اگر از آنان بپرسيد آيا شما با «حيات معقول» كه زندگى شما و هدف آنرا از روى منطق واقعى مى‏تواند تفسير كند، انس و الفت داريد پاسخى براى شما جز اين نخواهند داد كه كجاست آن تيمارستانى كه بدون معالجه كامل ترا رها كرده است كه امروز بيائى و سؤالى از ما كنى كه زندگى انتخاب شده ما را مشكوك جلوه بدهى اينان هرگز نمى‏توانند بفكر امكان انس با موجودى برتر از جماد و نبات و حيوان و انسانهائى مانند خودشان بيفتند، زيرا هرگز در باره خودشان نينديشيده‏اند، تا بفهمند كه آشناى قابل انس و الفت آن خود كيست و بيگانه از آن خود كدام است. اين يك قاعده كلى است كه هر اندازه شخصيت (خود) رشد پيدا ميكند، قوه دافعه پستى‏ها و رذالت‏ها و مردم پست و رذل او را از خود دفع نموده و بيگانگى خود را براى شخصيت رشد يافته، بيشتر اثبات ميكنند. چنانكه جاذبه عظمت‏ها و كمالات و انسانهاى با عظمت و كمال او را بيشتر بخود جذب مى‏نمايند. يك قاعده كلى ديگر اين است كه انسان موجودى است كه نمى‏تواند از پستى‏ها و رذالت‏ها بريده و عمرى را از عظمت‏ها و كمالات انسانى مهجور و دور زندگى كند. زيرا اگر اين بريدن از پستى‏ها روى آگاهى و نفرت از آنها بوده باشد، خود كاشف از آن است كه جاذبيت عظمت‏ها و كمالات او را بسوى خود تحريك ميكند و مى‏كشاند. حافظ كه مى‏گويد:




  • سينه مالامال درد است اى دريغا مرهمى
    جان ز تنهائى به لب آمد خدايا همدمى‏



  • جان ز تنهائى به لب آمد خدايا همدمى‏
    جان ز تنهائى به لب آمد خدايا همدمى‏



بريدگى او را از پستى‏ها و رذالت‏ها و مردم پست و رذل بخوبى نشان مى‏دهد، لذا در صدد قرار گرفتن در جاذبه عظمت‏ها و كمالات و انسانهاى رشد يافته بر آمده و مى‏گويد:

/ 332