یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد تقی جعفری؛ همکاران: حسن حسن زاده آملی، محمد تقی فلسفی، سید علی خامنه‏ای، عباسعلی عمید زنجانی، زین العابدین قربانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • آدمى در عالم خاكى نمى‏يايد بدست
    عالمى ديگر ببايد ساخت و ز نو آدمى‏



  • عالمى ديگر ببايد ساخت و ز نو آدمى‏
    عالمى ديگر ببايد ساخت و ز نو آدمى‏



اين آدمى كه بايد از نو در اين جهان نو حركت كند و انسانهاى ديگر بتوانند در جاذبه او و صفات او بحركت بيفتند، كيست




  • اهل كام و ناز را در كوى رندى راه نيست
    رهروى بايد جهانسوزى نه خامى بيغمى‏



  • رهروى بايد جهانسوزى نه خامى بيغمى‏
    رهروى بايد جهانسوزى نه خامى بيغمى‏



حافظ تا اينجا در خط صعودى سير ميكند، سپس بجاى آنكه مانند مولانا اين صعود را ادامه بدهد و بگويد: با اين رهروى مداوم:




  • حمله ديگر بميرم از بشر
    از ملك هم بايدم جستن ز جو
    بار ديگر از ملك پران شوم
    پس عدم گردم عدم چون ارغنون‏
    گويدم انا اليه راجعون‏



  • تا بر آرم چون ملائك بال و پر
    كل شي‏ء هالك الا وجهه‏
    آنچه اندر وهم نايد آن شوم‏
    گويدم انا اليه راجعون‏
    گويدم انا اليه راجعون‏



گويا بر مى‏گردد و سراغ آن عواملى را مى‏گيرد كه از آنها بريده و بسراغ جاذبيت آدم نو رفته و مى‏گويد:




  • خيز تا خاطر بدان ترك سمرقندى دهم
    كز نسيمش بوى جوى موليان آيد همى‏



  • كز نسيمش بوى جوى موليان آيد همى‏
    كز نسيمش بوى جوى موليان آيد همى‏



البته اگر مقصودش از ترك سمر قندى معشوق‏هاى مجازى بوده باشد. پس معناى انس با خدا، انس با هدف اعلاى زندگيست نه انس با يك موجود توانا فقط براى ترس از نكبت و بدبختى.

2- رابطه توكل منطقى- اين رابطه عبارتست از همراه ساختن نهايت تلاش و كوشش براى رسيدن به هدفهاى معقول زندگى، با اعتقاد به باز بودن سيستم هر دو قلمرو انسان و جهان در برابر رويدادهاى جارى.




  • هر نفس نو مى‏شود دنيا و ما
    عمر همچون جوى نو نو مى‏رسد
    مستمرى مى‏نمايد در جسد



  • بيخبر از نو شدن اندر بقا
    مستمرى مى‏نمايد در جسد
    مستمرى مى‏نمايد در جسد



(مولوى) هيچ نادانى ضرر بارتر از نادانى به باز بودن سيستم جريان انسان و جهان سراغ نداريم كه آن دو را مانند دو صندوق بسته در توى يكديگر تلقى ميكند و اگر حقيقتى تازه و رويدادى جديد بسراغ شكستن قفل آن دو صندوق برآيد، آنرا بازى روزگار تلقى مى‏نمايد و مى‏گويد: «چرخ از اين بازيچه‏ها بسيار دارد.»




  • نداند بجز ذات پروردگار
    كه فردا چه بازى كند روزگار



  • كه فردا چه بازى كند روزگار
    كه فردا چه بازى كند روزگار



يا با تمام بى اعتنائى به همه قوانين علمى و جهان بينى، به تصادف و شانس و بخت و اتفاق كه جز مفاهيم كودكانه چيزى نيستند، پناهنده ميشوند. اين تصورات بى پايه كه ضد علم بودن آنها براى عقلاى ژرف نگر روشن است، فقط براى آنست كه از دخالت مستمر مشيت الهى در دو

/ 332