یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
استحار مدارها و اضطرب ثقالها.براى من در موقعيت امامت امت هيچ شايسته نيست كه ارتش را رها كنم و شهر و بيت المال و ماليات و دستگاه قضائى و رسيدگى به حقوق طلبكاران را بحال خود بگذارم و سپس با فوجى از سپاه كه فوج ديگرى بدنبال دارد و بدشمن حمله برم و همچون تيرى كه در تيردان خالى زير و رو مىشود رشته كارها را از دست بدهم موقعيت من محور آهنين سنگ آسياب است كه بايد كارها بر محور وجود من بگردد و من در جايگاه خود ثابت باشم كه اگر از مركزيت جامعه بيرون آمدم حركتها متوقف و بى هدف و سنگ زيرين نيز دچار اضطراب و آشفتگى مىگردد.امام در فراز اول كلام خود مشكل دفع دشمن را با تعيين و انتصاب يك فرمانده لايق و دلير و مقتدر قابل حل مىداند ولى مشكل بزرگ جامعه كه رهبرى كليه ارگانهاى اجرايى و تنظيم و جهت دهى به همه حركتهايى كه در جهت رفع نيازمنديها و مهمتر از همه حركت تكاملى جامعه كه احيانا با يك غفلت خسارتهاى جبران ناپذيرى ببار مىآيد جز با استقرار امام در پايگاه مركزى جامعه حل شدنى نيست.عدم حضور امام در مسائل جارى و از دست دادن نقشش در زمينههاى مختلف حركتهاى جامعه و دور بودنش از مجارى امور موجب آن چنان دورى بين امام و امت مىشود كه امام در جامعهاش تنها و رشته كارها از كفش بيرون رفته و در همان فرصتهاى از دست رفته زمينه براى رشد حركتهاى انحرافى و عوامل فرصت طلب آماده و گسيختگى و بى نظمى و آشوبهاى جبران ناپذيرى دامنگير امت مىگردد.مورد سخن امام همراهى با سپاه مجاهد در دفع دشمن است كه با توجه به وضع زمان زمامدارى امام كه وسايل كافى براى بر قرارى ارتباط مستقيم بين امام و جريانات روز و مسئولين نبوده كليه اين پيش بينيها قابل تحقق و اجتناب ناپذير بود. در اين كلام موقعيت حساس و پيچيده و باريكتر از موى مركزيت و قطبيت امامت در جامعه بصراحت كامل مطرح شده و امام كوچكترين غفلت و حتى انحراف ذهنى را كه به بهانه اشتغال به وظايفى چون دفاع از كشور رهبر را از