یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مركزيت و قطبيت جامعه هر چند براى مدتى معدود بيرون آورد شايسته نمىداند و ارتباط همه حركتها و گردشهاى چرخهاى جامعه را بطور مداوم بامام ضرورى و از دست دادن آنرا موجب فاجعه بزرگ براى امت مىشمارد و تاكيد بر مسئوليت شخص امام نشانگر اين است كه امامت نه حاكميت فرد و نه حاكميت نظام سيستماتيك است بلكه مسئوليت فرد براى ايجاد نظام.3- در خطبه 146 صفحه 203 همان كتاب هنگامى كه خليفه دوم بعنوان تقويت روحى سربازان اسلام مىخواهد مدينه را ترك گفته و در جنگ قادسيه و يا نهاوند بر عليه امپراطور ايران شركت كند امام بخاطر موقعيت و مركزيتى كه خليفه دوم با تصدى خلافت پيدا كرده به وى توصيه مىكند كه: ان هذا الامر لم يكن نصره و لا خذلانه بكثره و لا بقله و هو دين الله الذى اظهره و جنده الذى اعده و امده حتى بلغ ما بلغ و طلع حيث طلع و نحن على موعود من الله و الله منجز وعده و ناصر جنده و مكان القيم بالامر مكان النظام من الخرز يجمعه و يضمه فاذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم يجتمع بحذافيره ابدا و العرب اليوم و ان كانوا قليلا فهم كثيرون بالاسلام عزيزون بالاجتماع فكن قطبا و استدر الرحا بالعرب و اصلهم دونك نار الحرب فانك ان شخصت من هذه الارض انتقضت عليك العرب من اطرافها و اقطارها حتى يكون ما تدع ورائك من العورات اهم اليك مما بين يديك.امام در آغاز سخن با تقويت روحى سربازان اسلام بر اين اساس كه «پيروزيها و شكستهاى اسلام هرگز معلول فزونى و كمى نيروها نبوده و اين دين خدائى است كه خدا خود آنرا پيروز نموده و خود ارتش آنرا آمادگى و نيرو بخشيد تا رسيد بانجا كه رسيد و ما همواره از جانب خدا بنصرت وعده داده شدهايم و خدا وعده خود را وفا مىكند و سپاهش را يارى مىدهد» ضمنا از يك انحراف ايدئولوژيكى و تاكتيكى كه دامنگير مقام خلافت و امامت شده و به ظاهر بينى و