یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
شدن مردم بسوى فلان (ابو بكر) براى بيعت كردن با او پس در اين هنگام دست خود را كشيدم تا آن گاه كه بازگشت مردم را ديدم كه از اسلام برميگردند و براى نابودى دين دعوت مىكنند ترسيدم اگر اسلام را يارى ندهم و به كمك پيروان اسلام نشتابم رخنه يا نابودى در دين خواهم ديد كه مصيبت آن بر من سنگينتر از زمامدارى بر شما كه از دست مىدهم خواهم بود در صورتى كه اين زمامدارى بهره چند روز اندك است كه هر چه باشد مىگذرد آن چنان كه سراب گذرد و ابر از هم مىپاشد. براى پيشگيرى از اين مصيبتها بپا خواستم و كوشيدم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و اسلام آرامش يافت و از انحراف باز ايستاد.زيرا پا گذاشتن آن همه نصوص و وصيت اكيد پيامبر در مورد امامت و خلافت على عليه السلام از طرف توده نا آگاه مردم زنگ خطرى بود كه از انحرافها و خطرهاى بزرگترى خبر مىداد و نخستين نمود اين انحراف بيعت مردم با ابو بكر بود كه امام را سخت بهراس انداخت هراس از ناتوانى حكومت از انجام رسالتش و سر خوردگى مردم و سر انجام ترس از نابودى دين.كيفيت كناره گيرى امام از صحنه درگيرى تاكتيك حساب شدهاى بود كه از يك طرف بزرگترين حق جامعه را كه حق آزادى است تامين و از سوى ديگر دستگاه حاكم را در مشكلات با كمكهاى فكرى خود رهبرى و هدايت مىكرد. امام در جمله: «فما اعنى الا انثيال الناس على فلان فامسكت يدي» جريان سرازير شدن مردم براى بيعت با ابو بكر را وحشتناك مىخواند ولى بخاطر تامين آزادى مردم آنرا قابل تحمل مىداند و در عين اين كه بار سنگين امامت را بدوش خود مىبيند وقتى عينيت امامت و در قطع جامعه قرار گرفتن را با عدم تمكين مردم (و لو بصورت ناآگاه) رو در رو مشاهده مىكند بمقام روشنگرى و رهبرى (بظاهر غير مسئول) تنزل مىكند آن چنانكه قرآن مىگويد: «و ما انت عليهم بجبار فذكر بالقرآن من يخاف وعيد».