اصل تضاد و نقد آن
صورت ديناميکي تفسير کنند ونوعي خود جنبي براي ماده در نظر بگيرند.از جمله، بنيانگذاران مکتب ماترياليسم ديالکتيک
(ماکس و انگلس) با استفاده از مفاهيم فلسفي هگل، عامل حرکت را تضاد
دروني پديده هاي مادي، قلمداد کردند و علاوه
برپذيرفتن اصول: جامداني و ناآفريدني بودن ماده، و حرکت
همگاني، و تاثير کتقابل پديده ها بر يکديگر؛ سه اصل
موضوع را براي تبيين فرضيه خودشان مطرح کردند:1. اصل تضاد داخلي
- اصل جهش يا تبديل تغييرات کمي به
تغييرات کيفي. - اصل نفي نفي يا قانون تکاپوي طبيعت
در اينجا توضيح مختصري پيرامون هر
يک از اصول ياد شده مي دهيم و سپس به نقد آنها مي
پردازيم:(1)
اصل تضاد
ماتر ياليسم ديالکتيک بر آنست کههر پديده اي مرکب از دو ضد (تزو آنتي تز)است و تضاد آنها موجب حرکت
و دگرگوني پديده مي شود تا اينکه « آنتي تز» غالب
مي گردد و پديده جديدي که «سنتز» آنهاست بوجود مي
آيد. مثلا تخم مرغ، داراي نطفه اي است که تدريجا رشد
مي کند و مواد غذايي را در خودش هضم مي کند و سپس جوجه که
سنتز آنهاست بوجود مي آيد.الکتريسيته مثبت و منفي، نمونه اي
از تضاد در پديده هاي فيزيکي است چنانکه جمع و
تفريق، تضادي در رياضيات ابتدائي، و مشتق و
انتگرال، تضادي در رياضيات عالي به شمار مي رود.اين جريلن در پديده هاي
اجتماعي و تاريخي هم وجود دارد و از جمله در جامعه سرمايه
داري، طبقه کارگر که آنتي تز طبقه سرمايه دار است رشد مي
کند و تدريجا بر آن غالب مي شود و سنتز آنها که جامعه
سوسياليستي و کمونيستي است تحقق مي
يابد.
1. براي اطلاع بيشتر به کتاب پاسداري از
سنگرهاي ايدئولوژيک، مقالات حرکت و ديالکتيک و جهان
بيني مادي، مراجعه کنيد.