3ـ روايت تنگناى شكاكيت
اين روايت به وسيلهى ج. هـ . جويس در كتاب اصول الاهيات طبيعى بيان شده
است. حاصل اين برهان آن است كه يا بايد بگوييم گزارهى «خدا وجود دارد» يك
گزارهى صادق و مطابق با واقع است و يا اين كه در همهى گزاره ها شك و ترديد
كنيم و راه حصول علم را به كلى به روى خود بسته بدانيم.
مقدمات اين استدلال به صورت زير بيان مى شود:
1ـ همهى انسان ها به وجود خدا اعتقاد دارند، حتى آنان كه برحسب ظاهر وجود
خدا را انكار مى كنند.
2ـ انسان ها شيفتهى آزادى در عمل هستند و بر حسب طبع اوليه خوش ندارند كه
زير سلطهى كسى باشند.
3ـ اعتقاد به وجود خدا، مانع آزادى عمل انسان ها است.
4ـ از سه مقدمهى بالا نتيجه گرفته مى شود كه سائق انسان به سوى اعتقاد به
خدا، عقل و انديشهى اوست، نه تمايلات او; چون اين اعتقاد بر خلاف تمايل
اوليهى انسان است.
5ـ اگر همهى مردم در اين استنتاج عقلى خطا كرده باشند، ديگر به هيچ يك از
احكام عقل نمى توان اعتقاد داشت و اين، يعنى شكاكيت مطلق.
6ـ پس يا بايد گزارهى «خدا وجود دارد» را صادق دانست يا در همهى گزاره ها
ترديد كرد.
7ـ ما نمى توانيم در همهى گزاره ها ترديد كنيم.
نتيجه: پس بايد بپذيريم كه گزارهى «خدا وجود دارد» صادق است.
پل ادواردز در تقرير اين برهان مى نويسد:
« در اين برهان سه مرحله مشاهده مى شود: 1ـ چنان كه در روايت هاى زيست
شناختى هم آمده است، همه پذيرفته اند كه تقريباً همهى انسان ها را، در گذشته
و حال، مى توان معتقد به خدا به شمار آورد. از سوى ديگر انسان ها شيفتهى
آزادى عمل هستند و اقتدار مرجع عالى تر را خوش ندارند. حال با اين وصف اگر
تقريباً همهى انسان ها كاملا مطمئن هستند كه مرجع و مرشد مطلقى وجود دارد،
اين فقط از آن جهت است كه نداى عقل، روشن و قطعى است. همهى نژادها، اعم از
متمدن يا غيرمتمدن بالاتفاق برآنند كه واقعيت هاى طبيعت و نداى وجدان، ما را
بر آن مى دارد كه وجود خدا را به عنوان يك حقيقت يقينى بپذيريم. 2ـ اگر كل
بشريت استنتاجى بر خطا بود، از آن چنين بر مى آيد كه عقل انسان، منقصتى دارد
و جستوجوى انسان در طلب حقيقت امرى عبث است. در اين صورت تنها شق ممدوح و
پذيرفته، همانا شكاكيت مفرط بود. 3ـ به هر حال، همهى ما اگر بخواهيم تباه و
بى راه باشيم، در مى يابيم كه عقل انسان اساساً قابل وثوق است، به طورى كه هر
چند بارها در اين يا آن امر جزئى به دلايل تصادفى به اشتباه مى افتد يا بى
راه مى رود، مع الوصف نفس اين ابزار سالم است.»(217)
«از آن جا كه عقل اساساً قابل وثوق است، شكاكيت مفرط و همگانى، جانشين يا
بديل جدى در برابر پذيرفتن وجود خدا، از سوى تمام انسان ها
نيست.»(218)
بر اين تقرير از برهان اجماع عام نيز اشكال هايى وارد شده است: