شايان ذكر است كه علومِ حصولى فطرى، به معناى صحيح و قابل قبول آن، اختصاص به ادراكات عقل نظرى ندارد، بلكه شامل ادراكات عقل عملى نيز مى شود; يعنى همان گونه كه قضيهى «كل بزرگ تر از جزء است» يك قضيهى فطرى است و هر انسانى فطرتاً بدان باور دارد، قضيهى «عدالت خوب است» و «ظلم بد است» نيز از اين قبيل است. اين امور در واقع جزء ادراكات فطرى انسان است، نه جزء گرايش هاى فطرى او; اگر چه نوعى ارتباط ميان اين ادراكات و آن گرايش ها وجود دارد.
2ـ گرايش هاى فطرى(82)
دربارهى تعداد انگيزه ها، تمايلات و گرايش هاى بشر، آرا و نظريه هاى بسيار گوناگون و پراكنده اى اظهار شده است; به گونه اى كه گفته شده است: «در حوالى سال 1920 تعداد غريزه ها به شش هزار رسيد».(83) البته در اين شمارش ميان اميال و غرايز حيوانى و اميال مربوط به فطرت انسانى انسان تفكيك نشده است.گرايش هاى انسان كه آگاهانه و از روى شعور است، به دو دسته تقسيم مى شود:
1ـ گرايش هاى حيوانى:
اين نوع گرايش ها ميان حيوانات و انسان، مشترك است; به عبارت ديگر، تمايلات حيوانى از ويژگى روح حيوانىِ موجود در انسان و حيوانات برخاسته است; نمونهى عمدهى اين گرايش ها عبارتند از:الف) غريزهى حب ذات و صيانت از نفس كه تمايلاتى نظير تمايل به تغذيه و دفاع، به آن باز مى گردد و بقاى فرد را سبب مى شود.ب) غريزهى جنسى كه منشأ بقاى نوع بشر است.ويژگى تمايلات حيوانى آن است كه اين گرايش ها به بدن يا عضوى از آن مربوط مى شود و به طور عمده پايگاه فيزيولوژيكى دارند.
2ـ گرايش هاى انسانى:
در انسان گونهى ديگرى از تمايلات كه برتر از گرايش هاى غريزى و حيوانى است، مشاهده مى شود كه در حيوانات وجود ندارد، يا دست كم نشانه هايى از آن ها در حيوانات ديده نمى شود و بر خلاف گرايش هاى حيوانى، غالباً به بدن يا عضوى از آن وابسته نيست. اين گونه تمايلات به دليل اختصاص آن ها به انسان، گرايش هاى انسانى ناميده مى شود و اين ويژگى ها از روح انسانيت نشأت يافته است.در شمارش اين گرايش ها نه حصر عقلى ممكن است و نه حصر استقرايى، به همين جهت به برخى از مهم ترين آن ها اشاره مى شود: