روايت ديگر برهان زيست شناختى به اين صورت بيان شده است: «همهى قوا و احساس هاى ذهنى و بدنى ما، موضوع و متعلق مناسب خود را دارند و داراى اين قوا بودن، پيشاپيش وجود موضوعات و متعلقات آن ها را مسلم مى گيرد.»(212)به عنوان مثال، چشم با همين بافت و ساختى كه دارد، دليل بر وجود نور در خارج است; گوش نيز بدون وجود صدا، وجودش غير قابل فهم است. به همين ترتيب احساس ها و اشتياق هاى دينى نيز وجود خدا را ايجاب مى كند.به عبارت ديگر، همان گونه كه تشنگى و گرسنگى در آدميان، به نحوى بر وجود آب و غذا، يعنى چيزهايى كه متعلق اين اميال و ارضا كنندهى آن ها هستند، دلالت مى كند; اشتياق به خدا نيز در انسان ها دليل بر وجود خدا در خارج مى باشد.پل ادواردز، يكى از پيروان اين برهان، نقل مى كند كه: «اشتياق به خدا، هرسان خدايى كه باشد، دلالت بر گرسنگى خاصى كه در سرشت هر يك از ما سرشته است، دارد. گرسنگى و شوق شديد نسبت به چيزى بزرگ تر از خودمان.»(213)مقدمات اين برهان به صورت زير تنظيم مى شود: 1ـ انسان ها به طور فطرى، اشتياق به خدا دارند.2ـ هر اشتياقِ فطرى در انسان، متعلق خاص خود را در خارج دارد.نتيجه: متعلق اشتياق فطرى انسان به خدا در خارج وجود دارد و اين متعلق همان خداوند است.بر اين برهان اشكال هايى وارد شده است: