سرشت انسان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرشت انسان - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3 ـ آيه ى «أ فى الله شكٌ...»

«قالتْ رُسُلُهم أ فى الله شكٌ فاطِرِالسَّمواتِ والاَرضِ.»(128)(ابراهيم / 10)

برخى از نويسندگان(129) اين آيه را شاهدى بر فطرى بودن معرفت خداوند و بى نيازى از اثبات خدا دانسته اند، اما اين استشهاد قابل مناقشه است.

با توجه به سياق آيات دانسته مى شود كه اين آيهى شريفه در مقام اثبات توحيد ربوبيت است; زيرا آيهى: «أ فى الله شكٌ فاطرِالسَّمواتِ والارض»(ابراهيم / 10) در برابر اين كلام كفار و مشركين است كه «... انّا كَفَرنا بما اُرْسِلْتُمْ بِهِ وإِنَّا لَفىِ شَكٍّ ممّا تَدْعُونَنا إِلَيه مُرِيب»(130)(ابراهيم / 9) مشركين در اين عبارت دو چيز را انكار كرده اند; يكى رسالت و ديگرى توحيد در ربوبيت را و ناگزير كلام رسولان هم كه در پاسخ سخن مشركين است، بايد متضمن دو اثبات باشد. پس جملهى «أ فى الله شكٌ فاطرِالسَّمواتِ والارض» برهان بر اثبات توحيد ربوبيت است و ادامهى آيه; يعنى جملهى «يَدعُوكُم لِيَغفِرَ لكم مِن ذُنُوبِكم...»(131)(ابراهيم / 10) برهان بر اثبات رسالت و حقانيت ادعاى انبيا مى باشد. تقرير اين دو برهان به خوبى در تفسير الميزان آمده است.

4 ـ آيهى «ولئِن سألتهم من خلق السموات...»

«ولَئِنْ سَاَلْتَهم مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ والارضَ لَيَقوُلُنَّ اللهُ.»(132)(لقمان / 25)

صاحب الميزان مى گويد: اين آيه اشاره است به اين كه كفار نيز مانند عموم بشر مفطور بر توحيدند و ناخودآگاه بدان باور دارند، چرا كه اگر از آن ها پرسش شود چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده است؟ اعتراف خواهند كرد كه خداوند آن را آفريده است و وقتى آفريدگار آن ها خدا باشد، پس مدبر آن ها نيز هم او خواهد بود; چون تدبير، از خلقت جدا نيست و وقتى خالق و مدبرعالم، خدا باشد، پس معبود هم هم اوست و شريكى برايش نيست; پس ناخودآگاه به وحدانيت خدا اعتراف دارند.(133)

در حقيقت اين آيات، برخلاف گمان برخى نويسندگان،(134) دلالتى بر فطرى بودن اعتقاد به وجود خداوند ندارد و در مقام جدال احسن با مشركان است. مشركان با اعتقاد به اين كه خالق آسمان ها و زمين خداوند است (توحيد در خالقيت) در مقام تدبير، قائل به كثرت خدايان بودند و شرك مىورزيدند. اين آيات در واقع بيانگر آن است كه اعتقاد به توحيد در خالقيت، مستلزم اعتقاد به توحيد در ربوبيت است; پس چگونه اين مشركان ـ كه مقصود مشركان زمان پيامبراكرم(ص) است ـ على رغم اعتقاد به توحيد در خالقيت، توحيد در ربوبيت را انكار دارند؟

اين مطلب را صاحب الميزان ـ رحمه الله ـ در ذيل ساير آياتى كه مضمونى مشابه آيهى فوق دارند، بيان كرده است; از جمله در ذيل آيهى «وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَن خَلَقَ السَّمواتِ والارضَ لَيَقُولُنَّ اللهُ»(135)(زمر / 38) مى فرمايد:

«اين آيه اقامهى حجت مى كند و پيش از بيان استدلال مقدمه اى را مى آورد كه خود خصم بدان باور دارد و آن اين است كه خالق عالم، خداى سبحان است; چون مشركان (يعنى مشركان عصر پيامبر اكرم(ص)) در اين مسئله هيچ نزاعى ندارند. آنان نيز معتقدند آفريننده و خالق تنها خداست و خدا در آفرينش شريك ندارد و شركايى كه ايشان گمان برده اند، شريك در تدبير خلقند، نه در آفرينش.»(136)

پس اين آيات بر فطرى بودن باور به خداوند دلالت نمى كنند و صاحب الميزان ـ رحمه الله ـ نيز با توجه به آنچه در ذيل ساير آيات فرموده اند، چنين عقيده اى ندارند.

/ 136