سرشت انسان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرشت انسان - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



























































































































































































































































































اشكال دوم:







مقدمهى چهارم برهان جويس مخدوش است. جويس معتقد است كه همه يا اكثريت

معتقدان به خدا به مدد عقل و استدلال به اين اعتقاد دست يافته اند; در حالى

كه حتى الاهيون پذيرفته اند كه سائق انسان ها به اين اعتقاد كم تر نيروى عقل

و انديشه بوده است. به نظر مى رسد كه شواهد فراوانى وجود دارد كه نشان مى دهد

اكثريت انسان ها به مدد القا و تلقين سنتى، اعتقاد به وجود خدا پيدا مى

كنند.


جويس مى گويد: گرايش ها و تمايلات طبيعى انسان، بيش تر به انكار اعتقاد به

وجود خدا سوق مى دهد تا اقرار به وجود او; كه اين نظر كاملا مشكوك

است.(221)



اشكال سوم:







بر فرض كه بپذيريم، انسان ها با مدد عقل و انديشهى خود به وجود خدا معتقد

شده اند، ترديد در وجود خداوند، مستلزم ترديد در همهى گزاره هاى عقلى و ابتلا

به شكاكيت عام نيست. توضيح اين كه به عقيدهى جويس، يا بايد اعتقاد به وجود

خدا را بپذيريم يا هيچ حكم عقلى را نپذيريم; چون ترجيحى ميان احكام عقلى

نيست. اين سخن در صورتى قابل قبول است كه احكام عقلى همه از يك سنخ باشند;

اما اگر براى احكام عقل تقسيماتى در نظر گرفته شود و هر دسته حكم خاص خود را

داشته باشد، آن گاه ترديد در گزارهى «خدا وجود دارد»، تنها موجب ترديد در

همان سنخ از احكام عقل مى شود.


گزارهى «خدا وجود دارد» مربوط به موجودى مجرد و ماوراى طبيعت است و كسانى

مانند كانت معتقدند كه عقل راهى براى شناخت موجودات ماوراى طبيعت، از جمله

خداوند، ندارد; اما طبيعت را مى تواند بشناسد. نتيجه آن كه، كسانى مانند

كانت، ممكن است دليل عقلى بر وجود خدا را نپذيرند و در عين حال مبتلا به

شكاكيت عام نباشند و در تنگناى شكاكيت قرار نگيرند.(222)





















































































/ 136