در كنار آياتى كه انسان را مى ستايد و او را مدح و تحسين مى كند، آياتى نيز به چشم مى خورد كه آدمى را مذمت و نكوهش مى نمايد; با توجه به اين آيات:1ـ انسان در عين حال كه داراى دو بعد ملكوتى و مادى است، به بعد مادى خود پرداخته و از بعد ملكوتى غافل مانده است. چنين انسانى به تعبير قرآن «إِنَّ الإِنْسَـنَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ.»(32)(ابراهيم / 34) به خود، خدا و به ديگران ستم روا مى دارد، حقايق جهان را درك نمى كند و منافع واقعى خود را نيز نمى شناسد.2ـ انسان يك سونگر است.«اِنَّ الاِنْسَـنَ لَكَفُورٌ.»(33) (حج / 66)«وَ اِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنْسَـنِ أَعْرَضَ وَنَأَبِجَانِبـِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَآء عَرِيض.»(34)(فصلت/ 51)3ـ هماهنگى او با منافع ديگران تا آن جاست كه خود را نيازمند احساس مى كند.«إِنَّ الإِنسَـنَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنَى.»(35)(علق / 7 ـ 6)4ـ آدمى نفع مادى خود را بر منافع ديگران ترجيح مى دهد، به همين سبب او اموال را به خود اختصاص مى دهد، انباشته مى سازد و به نيازمندان كمك نمى كند.«وَ كَاَنَ الإِنْسَـنَ فَتُوراً.»(36) (اسراء / 100)5ـ براى او دنيا و لذت آن بر آخرت ترجيح دارد. نزد او حرامى كه زودتر قابل دست يافتن باشد، بر حلالى كه ديرتر برسد برترى دارد.«وَ كَاَنَ الإِنْسَـنَ عَجُولاً.»(37) (اسراء / 11)6ـ بسيار خود بزرگ بين است، به خود مى بالد و بر ديگران فخر مى فروشد.«وَ لَئِن أَذَقْنهُ نَعْمَآءَ بَعْدَ ضَرَّآءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّى إِنَّهُ لَفَرحٌ فَخُورٌ.»(38)(هود/ 10)7ـ«وَ اِذَا مَسَّ الإِنْسَـنَ الضُّرُّ دَعانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَآئِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ.»(39)(يونس / 12) 8ـ«وَ كَاَنَ الإِنسَـنُ اَكْثَرَ شَىء جَدَلا.» (40) (كهف / 54) 9ـ «اِنّ الانسانَ خُلِقَ هَلُوعاً.»(41)(معارج / 19)10ـ«اِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً *وَ اِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً.»(42)(معارج / 21 ـ 20)