سرشت انسان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرشت انسان - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3ـ روش شهودى

يكى ديگر از روش هاى دستيابى به امور فطرى، مراجعه به وجدان و شهود است. البته اين راه در صورتى موفق خواهد بود كه با همدلى و به شوق يافتن حقيقت طى شود، نه از سر لجاج و انكار و ستيزه جويى كه در اين صورت تيغش كُند خواهد بود. به عنوان مثال، براى پاسخ به اين سؤال كه آيا انسان فطرتاً راستى را دوست دارد يا دروغ را; يك راه مراجعه به وجدان است كه در مراجعه به وجدان خود، پاسخ را مثبت مى يابيم. از كسانى نيز كه از ديارهاى مختلف، نژادهاى گوناگون، دين هاى متفاوت و در سنين مختلف هستند، مى پرسيم كه آيا راستى را دوست دارند؟ در صورتى كه پاسخ همگان مثبت باشد، نتيجه آن خواهد بود كه دوست داشتن راستى، امرى فطرى است.

براى تأييد اين روش، برهان بوعلى بر تجرد روح و اين كه نفس حقيقتى جدا از همهى اعضاى مادى بدن مى باشد، شايان توجه است. بوعلى مى گويد:

«اگر فرض كنى كه خودت در آغاز آفرينش با خِرد و هيئت درست آفريده شده اى و فرض شود كه داراى وضع و هيئتى هستى كه اندام خود را نبينى و اعضاى خود را لمس نكنى; بلكه آن اجزا يك لحظه در هواى آزاد معلق باشد، در چنين حالتى خود را خواهى يافت كه جز از ثبوت هستى خود، از همه چيز غافلى.»(78)

به نظر نگارنده، برهان فوق از لحاظ روشى، بسيار مهم است و مى توان در بسيارى از موارد به آن تمسك جست. در اين برهان مراجعه به وجدان و درون، راهى براى دريافت حقايق انفسى انسان است. ابن سينا مى گويد:

فرض كنيد دفعتاً به طور كامل آفريده شده ايد، در فضايى مطلق كه نه سرد است نه گرم و به صورت معلق در فضا كه با هيچ شىء خارجى و حتى اعضاى بدن خود هم تماس نداشته باشيد، غافل از همه چيز، در اين فرض اگر سؤال كنيم خود را مى شناسيد و درك مى كنيد؟ آيا «من» را درك مى كنيد؟ پاسخ شما قطعاً مثبت خواهد بود.

ممكن است بگوييد: اين يك فرض محض است كه هرگز تحقق نيافته و نخواهد يافت، بنابراين چگونه مبناى استدلال قرار مى گيرد؟ مى گوييم: انسان با مراجعه به خود مى تواند آن حالت را در خود فرض كند و پاسخش را نيز بيابد. از طرفى، انسان فردى، نمونه اى از انسان نوعى است. اگر چيزى در يك فرد انسان، از آن جهت كه انسان است، يافت شد، در همهى انسان هاى هم نوع او نيز به درجات مختلف يافت مى شود.

پس از آن كه پذيرفتيم خلقت همهى انسان ها يكى است و همه از يك نوع اند كه با شواهد تجربى و نقلى اثبات مى شود، براى بازيافت مورد به مورد فطريات انسان، مى توان از شهود و مراجعه به درون يارى طلبيد.

اگر آدمى در درون خود، فارغ از همهى خصوصيت ها و ويژگى ها و شرايط، احساس كرد كه زيبايى را دوست دارد، علم را دوست دارد، كمال را دوست دارد، صداقت و امانت و امورى را كه به فضايل اخلاقى موسومند، دوست دارد و دارندهى آن ها را مى ستايد و خود نيز مى خواهد و مى پسندد كه آنها را واجد باشد; همين امر دليلى بر فطرى بودن اين امور مى باشد، به ويژه آن كه انسان هاى متعدد در دوران هاى مختلف، با اديان گوناگون و فرهنگ هاى متنوع، همين پاسخ را مى دهند.

نه تنها اين امور جزء گرايش هاى فطرى آدمى است، بلكه خوب بودن و فضيلت بودن و ارزش بودن و مطلوب بودن آن ها ـ يعنى مهم ترين مسائلى كه فيلسوفان اخلاق با آن درگيرند ـ نيز فطرى است. البته اين امور در محدودهى عقل عملى قرار مى گيرد و در مورد شناخت هاى فطرى كه مربوط به عقل نظرى است، نيز همين سخن مى آيد و نياز به تفصيل و تكرار ندارد.

پيش فرض مهم اين استدلال آن است كه انسان در بدو تولد، نوع واحد است، نه انواع گوناگون، كه در اين صورت سرايت حكم يك نوع به نوع ديگر ناصواب خواهد بود. براى اثبات نوع واحد بودن انسان، علاوه بر آن كه مورد اتفاق بسيارى است، راه هاى زيست شناختى و دلايل نقلى فراوانى وجود دارد.

بسيارى از متفكران و انديشمندان هنگام بحث از فطرت، به اين روش تمسك كرده اند; از جمله حضرت امام خمينى(ره)، فيلسوف ، حكيم و عارف والامقام كه جز از سر حكمت و انديشه و تدبر نمى گفت و نمى نوشت، در يكى از آخرين نوشته هايشان، چنين مى نويسند:

«انسان در فطرت خود هر كمالى را به طور مطلق مى خواهد و شما خوب مى دانيد كه انسان مى خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هيچ قدرتى كه ناقص است، دل نبسته است. اگر عالم را در اختيار داشته باشد و گفته شود جهان ديگرى هم هست، فطرتاً مايل است آن جهان را هم در اختيار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگرى هست، فطرتاً مايل است آن علوم را هم بياموزد.»(79)

چنان كه روشن است، حضرت امام(ره) براى اثبات اين كه انسان فطرتاً طالب كمال مطلق، است به حكم وجدان تمسك كرده است. عبارت «شما خوب مى دانيد كه انسان مى خواهد قدرت مطلق جهان باشد» در واقع تمسك به يافتهى وجدانى است.

نگارنده بر اين نكته تأكيد دارد كه روش شهودى، راه مناسبى براى تشخيص فطريات انسان است.

/ 136