مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
تأكيد داشت و از جنبه متافيزيكى آن صرف نظر مىكرد. در تحليل نهايى، مىتوان الاهيات ليبرال او را ثمره عقايد كانت و دوره روشنگرى به شمار آورد. كانت ضربه مهلكى بر متافيزيك و الاهيات قديمى وارد آورده بود. اعتقاد به خدا هنوز امكانپذير بود؛ اما نه در سطح عقلى. الاهيات سنتى مسيحى بايد كنار گذاشته مىشد. بنابراين اعتقاد، دين را مىتوان حفظ كرد؛ چون رابطه نزديكى با اخلاق دارد.ريشل، كه از سال 1864 تا پايان عمر، استاد الاهيات در دانشگاه گوتينگن بود، از نظر رد كردن امور متافيزيكى و قبول اخلاقيات به عنوان اصل دين، از پيروان كانت محسوب مىشد. وى در راه شلايرماخر گام برمىداشت و الاهيات عقلى(1) و الاهيات وحيانى(2) (الاهياتى كه قائل به تجلى خدا در مسيح، به عنوان كلمه الله است) را نمىپذيرفت.ريشل علاوه بر اين، مانند شلايرماخر، در پى آن بود كه مسيحيت را از تجربيات مسيحى استخراج كند؛ اما برخلاف شلاير ماخر، كه جوهره مسيحيت را در احساس وابستگى مطلق مىجست، معتقد بود كه ذات و گوهر مسيحيت، در امور اخلاقى نهفته است. رسالت عيسى عبارت بود از پايه گذارى ملكوت خدا در ميان مردم تا «حامل فرمانروايى اخلاقى خدا بر مردم» شود.(3) البته چنان كه خواهيم ديد، اتو در اين باره از ريشل دور و به شلايرماخر نزديك شد. او بعدها به شدت با يكسان انگارى دين و اخلاق مقابله كرد و در برابر، گوهر دين را نوعى تجربه دينى به شمار آورد.اتو به شدت تحت تأثير هرينگ و آثار آكادميك او بود و سعى مىكرد مثل او بشود: دقيق در داورى، داراى همدلى با ديدگاههاى مختلف، محترم شمارنده عقايد حتى مخالفان. اين علاقه، همچنان در او باقى ماند تا آنجا كه كتاب مفهوم امر قدسى خود را به او تقديم كرد.از سال 1891 تا 1898 اتو هم از ديدگاه تنگ نظرانه و هم از مكتب ريشل به شدت دور و به هنر، تاريخ، موسيقى و معمارى علاقهمند شد كه در مطالعات او درباره اديان تأثير بهسزايى داشت.