مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ويليام جيمز در باره تجارب عرفانى معتقد است كه اين تجارب، داراى چهار خصيصه مشتركند:الف) وصف ناپذيرى: عارف وقتى به حال عادى بازمىگردد، از اين كه چيزى را ديده كه نمىتواند بيان كند، مىنالد؛ همچنان كه يك موسيقىشناس نمىتواند زيبايى موسيقى را به ديگران انتقال دهد.ب) معرفتبخشى(1) تجربه دينى، هرچند به سان حالت نفسانى، مانند خشم و خشنودى و گرسنگى و تشنگى است؛ اما اين تفاوت را با آنها دارد كه حالات نفسانى، معرفتى از خارج به ما نمىدهند و هر چه هست، درون انسان است، در حالى كه تجربه دينى، معرفتى از خارج در اختيار ما مىنهد.ج) زودگذر بودن: ما مىتوانيم به يك شىء چند ساعت بنگريم؛ اما تجربه دينى عارف، زودگذر است و نمىتواند مدت زيادى دوام يابد.د) انفعالى بودن: هرچند مىتوان در اثر عمل كردن به برخى آداب و مقدمات، زمينه پيدايش حالتهاى عرفانى را در خود فراهم آورد، اما همين كه آن حالت فرا رسد، مرد عرفانى حس مىكند كه اراده او سلب شده و گويا در اختيار يك قدرت و اراده برتر از خود قرار گرفته است.(2) استيس (1886 - 1967) در پى آن است كه با بررسى عينى و پديدارشناسانه ازتجربههاى عرفانى و تمايز نهادن ميان تجربه و تعبير آن تجربه، توصيفى ناب وخالصاز نفس تجربه عرفانى ارائه دهد. به عقيده او گوهر تجربه عرفانى، حقيقى، احساس و ميل به بىنهايت است.» (ص 39) و در ايمان مسيحى مىنويسد: «عنصر مشترك در تمام تعبيرهاى متفاوت از ديندارى، كه باعث مىشود اين تعابير توأماً از همه احساسات ديگر تفكيك شوند يا به عبارت ديگر، جوهر مطابق با ذات ديندارى اين است: آگاهى از وابستگى مطلق، يا به تعبيرى ديگر كه همان محتوا را دارا است، آگاهى از مرتبط بودن با خدا». (ص 4). مشخصات اين دو كتاب به شرح زير است:On Religion: Speeches to its Cultu ed Despise s T ans. J. Oman New Yo d Ha pe and Row 1958.The Ch istian faith 2 did T ans H. R. Mackintosh and J. s Stewa t Edin u gh T. and T. Cla d 1928.