مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بهيكاعتبار، بر سه قسم است. اين سه قسم را ابنعربى به ترتيب، مكاشفه علمى، مكاشفه حال و مكاشفه وجد(1) مىنامد. اينك مىكوشيم با توجه به سخنان ابنعربى، هريك از اين سه قسم را شرح دهيم.الف) مكاشفه علمى: مكاشفه علمى آن است كه شخص هنگام تجلى مشهود، آنچه را مقصود از آن تجلى براى او است، بفهمد و بشناسد؛ زيرا تجلى جز براى آن نيست كه شخص چيزى را بفهمد كه پيش از آن نمىدانسته است.از نظر ابنعربى، مشاهده راهى به سوى علم و معرفت است و غايت آن راه، كشف، يعنى حصول معرفت در نفس است؛ مثلاً هر گاه خداوند شخصى را مخاطب قرار دهد و سخنى به او بگويد، كلام خود را به او شنوانده و او اين سخن را شنيده است. اين مرحله، همان شهود سمعى است؛ اما هدف از اين شنواندن و شنيدن، آن است كه مخاطب چيزىرا بفهمد كه پيش از اين نمىدانسته است. اين فهم، غايت آن تجلى است. از سويى، اين فهم امانتى است براى شخص كه بايد آن را تنها نزد اهلش به وديعت بسپارد و اگر جز اين كند، خيانت كرده است.(2) ابنعربىدر دنباله سخن خود، به اين نكته اشاره مىكند كه مشاهده، همواره مربوط به قواى حسى است و در قالب ديدن، شنيدن، چشيدن و مانند آنها تحقق مىيابد.(3) بنابراين، محادثه، كه سخن گفتن حق تعالى با بندگان خود در عالم ملك است (مانند سخن گفتن خدا با موسي عليه السلام در ميان شعلههاى سوزان درخت) از شعبهها و اقسام مشاهده است؛ اما كشف، پيام و معرفتى است كه از آن مشاهده حسى دريافت مىشود:فحظ المشاهدة ما أَبصرت وما سمعت وما طعمت وما شممت وما لمست وحظ الكشف ما فهمت من ذلك كله؛ بهره مشاهده چيزى است كه تو ديدى و شنيدى و چشيدى و بوييدى و لمس كردى و بهره كشف چيزى است كه از اين محسوسات فهميدى.ب) مكاشفه حال: مكاشفه حال، همان تحقيق زيادت حال است. مقصود از حال، در اين