مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
فالوحى مايسرع أَثره من كلام الحق تعالى في نفس السامع؛ وحى كلامى از حق تعالى است كه به سرعت در نفس شنونده اثر مىگذارد.(1) وحى به همين معناى ياد شده، امرى عام است كه همه اصناف مخلوقات را فرا مىگيرد، اعم از فرشته، جن، انسان، حيوان، نبات و جماد.واعلم أَنه ما من جنس من أَجناس المخلوقين إِلا وقد أَوحى إِليه من ملك وجن وإِنسان وحيوان ونبات وجماد.(2) اين معناى وحى، در همه انسانها، هم چون ديگر اصناف موجودات، عموميت دارد؛ اما به لحاظ تفصيل نه مجموع، بدين صورت كه اجزاى وجودى انسان، آنگاه كه جداگانه در نظر گرفته شوند، همگى هم چون همه موجودات ديگر، مشمول وحى الهى بوده، ازاينرو، عالم به اللهاند:فما من شيء فيه من شعر وجلد ولحم وعصب ودم وروح ونفس وظفر وناب إِلّا وهو عالم بالله تعالى بالفطرة بالوحي الذي تجلّي فيه؛ همه اجزاى وجودى انسان، از قبيل مو، پوست، گوشت، عصب، خون، روح، نفس، ناخن و دندان، بهطور فطرى، با وحىيى كه حق در آن تجلى كرده، عالم به اللّه هستند.(3) اما همين انسان به لحاظ مجموعيت خود، جاهل به اللّه بوده، با نظر و فكر و تأمل در خود است كه اين جهل را به معرفت بدل ساخته، موجب مىگردد بفهمد كه صانعى دارد كه او را ساخته و خالقى دارد كه او را آفريده است.فالإِنسان من حيث تفصيله عالم بالله، ومن حيث جملته جاهل باللّه حتّى يتعلّم، أَىيعلم بما في تفصيله؛ پس انسان از جهت تك تك اجزاى وجودىاش، عالم به اللّه از جهت وجود مجموعهاى خود، جاهل به اللّه است تا زمانى كه اين علم را به دست آورد؛ يعنى از آنچه در تفصيل وجودش مىگذرد، آگاه گردد.(4) ويژگى مهم وحى به معناى عام، اين است كه مخاطب آن به هيچ وجه تاب تخلف از آن