مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نشانهاى داشته باشد كه به وسيله آن، حق را از باطل تمييز دهد.(1) فإِن كان له علامة يكون بها على بينة من ربّه وإِلّا فالتلبيس يحصل له وعدم القطع بالعلم في ذلك إِن كان منصفاً. وقد يكون الذي شاهده حقاً ويكون معصوماً محفوظاً في نفس الأَمر ولكن لا علم له بذلك؛ پس هر گاه براى او نشانهاى باشد كه توسط آن، شاهدى آشكار از پروردگارش داشته باشد [مىتواند به درستى مشاهده خود اطمينان يابد]، وگرنه ممكن است تلبيس براى او حاصل شود و اگر منصف باشد (به درستى شهود خود) علم قطعى نمىيابد، هر چند ممكن است در واقع آنچه مشاهده كرده، حق و از تلبيس مصون و محفوظ باشد، اما او به اين امر علم ندارد.(2) از اينجا تفاوت مهم ديگرى كه ميان وحى و الهام وجود دارد، روشن مىشود و آن اين كه وحى همواره مصون از تلبيس ابليس بوده، پيامبران در همه مراحل فهم، درك و دريافت آن در عصمت الهى قرار دارند، بر خلاف الهام.ابنعربى در جايى ديگر به مسأله مهم تفكيك تجربه و تعبير اشاره كرده، تصريح مىكند كه ممكن است سالك، در شهود خود، امر حقى را مشاهده كند، اما در تعبير آن دچار اشتباه گردد:وإِذا خالف الكشف الذي لنا كشف الأَنبياء عليهم السلام كان الرجوع إِلى كشف الأَنبياء عليهم السلام و علمنا أَن صاحب ذلك الكشف قد طرأ عليه خلل بكونه زاد على كشفه نوعاً من التأويل بفكره، فلم يقف مع كشفه، كصاحب الرؤيا، فإِن كشفه صحيح واخبر عمّا رأى ويقع الخطأ في التعبير لا في نفس ما رأى. فالكشف لايخطئ أَبدا والمتكلم في مدلوله يخطئ ويصيب؛ هر گاه كشفى كه براى ما روى مىدهد، با كشف پيامبران: مخالف باشد، بايد كشف ايشان را مرجع قرار دهيم و بدانيم كه نارسايى براى صاحب آن كشف وجود داشته است، بدين صورت كه بر اساس انديشه خود، نوعى تأويل را بر كشف خود افزوده و به كشف خود بسنده نكرده است (يعنى در بيان و گزارش كشف عناصر، تعبير و تفسيرى را افزوده