مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تجربه دینی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را ياد كرديم باطل مى‏شمارد، و اين به سبب آن است كه بخش عمده اين معارف، بالاتر از طور عقل است و ميزان عقل در آن [حوزه‏] كارايى ندارد... و در داستان موسى و خضر دليل قوى‏يى بر آن‏چه ما ذكر كرديم، وجود دارد.(1) ابن‏عربى در ادامه بحث خود، به كلام غزالى تمسك مى‏كند كه درباره خود گفت:

وقتى خواستم در سلك اهل حق درآيم و راه آنان را بروم و از معارف آنان بهره‏مند شوم، خلوت گزيدم و از فكر و انديشه دورى جستم و به ذكر پرداختم كه در نتيجه آن، علمى كه تا كنون از آن بى‏بهره بودم، برايم آشكار شد.

فلمّا أَردت أن انخرط في سلكهم و آخذ مآخذهم و اغرف من البحر الذي اغترفوا منه خلوت بنفسي و اعتزلت عن نظري و فكري و شغلت نفسي بالذكر فانقدح لي من العلم مالم يكن عندي؛ پس چون خواستم در سلك ايشان [اهل حق‏] آمده، راه آنان را بپويم و از دريايى كه آنان از آن نوشيدند، بياشامم، خلوت گزيدم و خود را از انديشه و فكرم جدا ساخته، به ذكر مشغول داشتم كه در نتيجه آن، معرفتى برايم حاصل شد كه پيش از آن نداشتم.(2) در ادامه اين بحث، ابن‏عربى از كسانى انتقاد مى‏كند كه با ميزانِ خود، حقايق الهى را مى‏سنجند و اين ميزان را كه بايد براى خدا به كار رود، بر خداوند به كار مى‏برند و همين امر موجب مى‏گردد كه از علم لدنى بى‏بهره بمانند.

و جاء هذا الفقيه و المتكلم إِلى الحضرة الإِلهية بميزانهما ليزنوا على اللّه و ما عرفوا أَن اللّه تعالى ما أَعطاهم تلك الموازين إِلا ليزنوا بها للّه لا على اللّه، فحرموا الأَدب و من حرم الأَدب عوقب بالجهل بالعلم اللدني الفتحى؛ اين متكلم و فقيه، با معيارهاى خود، به حضرت الهى مى‏آيند تا اين معيار را بر خداوند به‏كاربرند، و ندانستند كه خداى متعال، اين معيارها را به آنان داده تا آن را براى خدا به‏كاربرند، نه بر خدا. در نتيجه، از ادب محروم ماندند و هر كس كه از ادب محروم ماند، كيفرش بى‏بهره ماندن از معرفت لدنى فتحى است.(3) از آن‏جا كه متكلم آن‏چه را بيرون از عقل است، چون طورى وراى طور عقل است،

1. همان.

2و3. همان، ص 645.

/ 291