مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ابنعربى بود، به مدد حوزه درسى موفق و تأليفات دقيق خود توانست مفاهيمى را كه ابنعربى براى نخستين بار طرح كرده بود، مانند وحدت وجود و اعيان ثابته، در ساختارى عقلانى توجيه و تبيين كند. اين روند، پس از قونوى توسط كسانى چون سعيدالدين سعيد فرغانى، عبدالرزاق كاشانى و مؤيدالدين جندى ادامه يافت. تأليف كتابى با نام مصباح الانس بين المعقول و المشهود توسط محمدبنحمزه فنارى در قرن هشتم، كه شرحى است بر كتاب مفتاح غيب الجمع و الوجود، تأليف قونوى، خود بيانگر روند عقلانىسازى حقايقى است كه عارف، در تجربه عرفانى خود مىيابد.روند عقلانىسازى تجارب عرفانى موجب مىگردد كه اهل عرفان، دو نكته را معترفشوند:يكى آنكه در كشف و شهود ممكن است خطا راه يابد و چنين نيست كه همه مراحل و مراتب كشف، معصوم و مصون از خطا باشد، بلكه در بسيارى موارد، آنچه مكاشفه و شهود حقيقت به نظر مىرسد، در واقع ساخته خيال و جزو القائات شيطانى است كه نهتنها پرده از حقيقت بر نمىگيرد، بلكه حقيقت را واژگونه مىنماياند و موجب گمراهى و ضلالت مىشود.(1) ديگر آنكه مىتوان از عقل و احكام متقن آن، براى تشخيص كشف صحيح از ناصحيح بهره برد. بيان اين هر دو نكته را به گونهاى صريح مىتوان در تمهيدالقواعد ديد. ابنتركه در تمهيدالقواعد پس از بيان حقيقت دو راه برهان و عرفان، و تشريح آن مقدار از تصفيه كه به عنوان مبدأ مشترك از شروط عامه هر دو راه معرفت شمرده مىشود، به برترى عرفان بر برهان اشاره مىكند و در عين حال يادآور مىشود كه چنين نيست كه كشف و شهود عرفانى، همواره مصون از خطا و اشتباه باشد، بلكه سالك مشاهد نيز گاهى در ورطه خيالات فاسد قرار مىگيرد و پندار را حقيقت به شمار مىآورد و از اين رو، نيازمند ميزانى است كه او را از اين خطا مصون دارد. اگر چنين وسيلهاى براى تميز حقازباطل، در دريافتهاى گوناگون عرفانى نباشد، هيچ يك از آنها قابل اعتماد نبوده ودرنتيجه، راه عرفان، راه كامل و تامى نخواهد بود.(2)