مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حضرت موسى براى گرفتن الواح، مدتى قوم خود را ترك گفته بود و غيبت او به طول انجاميد، سامرى با گردآوردن زينت قوم، گوسالهاى پرداخت و مردم را به پرستش آن فراخواند.و چون موسى، خشمناك و اندوهگين به سوى قوم خويش بازگشت، گفت: پس از من چه بد جانشينى براى من بوديد!آيا بر فرمان پروردگارتان پيشى گرفتيد؟ و الواح را بر زمين افكند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشيد.(1) از نظر ابنعربى، سبب خشم و غضب موسى بر گوساله پرستى قوم، آن بود كه نيك در الواحى كه در دست داشت، نظر نكرده و آنها را بر زمين افكنده بود، كه اگر نيك تأمل كرده بود، در آن الواح هدايت و رحمت مىيافت.(2) چنان كه در چند آيه بعد آمده است:«چون خشم موسى فرو نشست، الواح را بر گرفت و در نوشته آن، براى كسانى كه از پروردگارشان بيمناك بودند، هدايت و رحمتى بود».(3) اين هدايت از نظر ابنعربى همان عمل گوساله و گمراه ساختن سامرى و برائت هارون از آن بود، كه در الواح مكتوب بود.آنگاه هارون به موسى گفت: من ترسيدم كه تو بگويى: ميان بنىاسرائيل جدايى افكندى و مرا سبب پراكندگى و دودستگى ايشان بدانى؛ چه اين كه پرستش گوساله ميان آنان دو دستگى ايجاد كرد؛ زيرا برخى از آنان به پيروى از سامرى و تقليد از او، گوساله را پرستيدند و بعضى از آنان از پرستش گوساله باز ايستادند تا موسى نزد آنان آيد و از وى در اين باره بپرسند. از اين رو، هارون بيم آن داشت كه اين جدايى ميان آنان به او نسبت داده شود؛ اما موسى به حقيقت امر [درباره توحيد و پرستش خداوند] آگاهتر از هارون بود؛ چه اين كه مىدانست ياران گوساله، چه كسى را پرستش مىكردند؛ زيرا او مىدانست كه خداوند حكم فرموده كه جز او پرستش نشود و آنچه را حكم فرمود، غير آن نخواهدشد. بنابراين، توبيخ موسى هارون را به اين علت بود كه هارون پرستش گوساله را انكار مىكرد و قلب او چون موسى گسترش نداشت؛ چه اين كه عارف حق را در هرچيز مىبيند، بلكه او را عين هر چيز مىبيند: