مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
محصور نمىسازد، بلكه تا آنجا پيش مىرود كه بت پرستى را نيز به معنايى، پرستش خدا به شمار مىآورد.(1) در عين حال، وجود سلسله پيامبران را مىپذيرد و معتقد است كه شريعت هر پيامبرى ناسخ شريعت پيامبر پيشين بوده، و انسان در هر عصرى بايد از شريعت آخرين پيامبر پيروى كند و در راه او سلوك نمايد.(2) ناگفته نماند كه به يك معنا مىتوان گفت كه از نظر ابنعربى گوهر دين، يعنى حقيقت آن، همان تجربه دينى است، و آن اين كه مقصود از تجربه دينى را همان تجربه نبوى بدانيم كه پيامبر از آن برخوردار مىگردد و در اثر آن، پيام الهى را دريافت مىكند. از نظر ابنعربى دريافت وحى (تجربه نبوى) خود نوعى تجربه دينى (شهود عرفانى) است كه البته نه فقط با سعى و تلاش سالك الى اللّه، بلكه با عنايت ربانى، تنها نصيب برگزيدگان خداوند مىگردد.(3) از اين منظر، حقيقت دين، نوعى تجربه عرفانى خواهد بود و به تصريح ابنعربى، پيامبران تنها كسانى هستند كه از آن برخوردار مىگردند. هر چند گونههاى ديگر وحى و الهام، اختصاص به پيامبران نداشته در حق ديگر اولياى الهى نيز تحقق مىيابد، اما خصوص وحى رسالى، از ويژگىهاى اختصاصى پيامبران است.از اين رو، ولى ملزم به پيروى از رسول است، هر چند ولايت، باطن رسالت به شمار مىرود و تقدم شرفى بر آن دارد.(4) تفسير دوم: تجربه دينى گوهر دين است؛ يعنى هدف، غايت و غرض اصلى از دين مىباشد. ابنعربى بدين معنا تجربه دينى را گوهر دين مىشمارد. به اعتقاد او شريعت راهى است كه سالك با عمل به آن به وادى طريقت راه مىيابد (كه طريقت، همان احوال گوناگونى است كه سالك در طى راه، واجد آنها مىشود) و سرانجام به حقيقت مىرسد كه همان شهود اسما و صفات حق تعالى است. اين مرحله اخير، كه غايت دين و قله كمال است، در واقع همان تجربه عرفانى فنا است كه در آن، سالك به مقام ولايت دست مىيابد. ميزان تدين آدمى بستگى به درجه نزديكى او به اين مرحله دارد.(5)