مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
تجربه دينى، كه از نظر ابنعربى و پيروان او گوهر، هدف، و مقصد و مقصود اصلى دين به شمار مىرود، همان تجربه توحيدى است؛ يعنى انسان توحيد افعالى، صفاتى و ذاتى را نه تنها درك و تصديق كند - كه اين گام نخست و ايمان اصغر به شمار مىرود - بلكه آن را در شهود عرفانى خود دريابد و به فناى در فعل، صفت و ذات حق دست يابد.(1) ابنعربى و بهطور كلى، سلسله عارفان مسلمان، در اين نقطه، از فقيهان و متكلمان و مفسران و بهطور كلى، آن دسته از عالمان كه منكر گوهر عرفان هستند، متمايز مىگردند.(2) به عقيده نگارنده، نقطه اصلى و مركزى اختلاف ميان عارفان و اين گروه از عالمان دين را در همينجا بايد جست. در برداشت ايشان، دين برنامه زندگى است و محتواى اصلى آن را احكام و مقررات شريعت تشكيل مىدهد. عقايد در واقع، مقدمه و مدخلى براى پرداختن به وظايف است. اين احكام، بنا بر نظر متكلمان شيعه و معتزله، بر يك سلسله مصالح حقيقى استوار است و عمل كردن به آنها انسان را به سعادت و كمال مىرساند و اين سعادت، چيزى نيست جز ورود به بهشت اخروى و برخوردارى از لذتهاى مادى فراوان مهيا در آن جا.از نظر عرفا چنين برداشتى از غايت دين، حاكى از كوته بينى و جهل به حقايق است. ازنظر ايشان، اولاً ميان شريعت و رسيدن به كمال، واسطهاى به نام طريقت وجود دارد كه عرفانستيزان وقعى بدان نمىنهند؛ ثانياً سعادت و كمالى كه در انتظار آدمى است و دين بدان دعوت مىكند، بسى ارجمندتر از آن است كه در ديده اينان آمده است. آنكمال، همان رؤيت شهودى صفات و اسماى الهى و فناى عبد در پروردگار خويش است. دراينباره،