مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ضعف وجود و عجز و ناتوانى خود را عميقتر ادراك خواهد كرد. در تعابير الاهياتى مسيحيت، اين احساس درونى، كه در تجربه مينوى متبلور مىگردد، در قالب گناه اوّليه بيان شده است.(1) اين جنبه امر مينوى، كه با الفاظى مانند مقدس،(2) قادش (3) يا سنكتس(4) به آن اشارهمىشود، مقوله مينوى ارزش است، و به بيانى ديگر، همان امر قدسى(5) منهاى عناصر عقلانى آن است. اتو بر تمايز ميان مقوله مركب Holy، كه عناصر عقلانى و غيرعقلانى را توأمان در بردارد، و مقوله كاملاً غيرعقلانى مقدس(6) تأكيد دارد و از آنجا كه ريشه اصلىِ آموزه گناه اوّليه، كه به پست و بىارزش ديدن خود بازمىگردد، بازتابى از مقدس در تجربه مينوى انسان است، گناه اوّليه مفهومى فراتر از خطاى اخلاقى يا عصيانحقوقى و حتى نافرمانى از حكم خداوند را مىيابد. اين اعتراف اشعياء نبى كه «واى بر من كه هلاك شدهام؛ زيرا مرد ناپاك لب هستم و در ميان قوم ناپاك لب ساكنم.(7) بهگفته اتو سخنى برآمده از يك احساس خاص است كه انسان در مواجهه با ارزش متعالى نومن، خود را موجودى پست و بىارزش تلقى مىكند. اين سخن، فارغ و مقدم بر هرگونه نظام الاهياتى و آموزه رسمى بيان شده است.(8) جنبه اخلاقى گناه اوّليه نه عنصر اصلى آن است و نه عنصر مميز آن. احساس اين گناه، بدون جنبه اخلاقى آن و حتى درجايى كه مفهوم خدا بهطور واضح شكل نگرفته، مىتواند وجود داشته باشد. اعتقاد به گناه اوّليه، نزد مسيحيان براى تأكيد بر همين جنبه هيچ بودن انسان و احتياج او به لطف و رحمت الهى است.