مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
استعداد و احساس در وجود انسان است.اتو مىكوشد ديدگاه خود را بر اسناد و مداركِ تاريخى مبتنى سازد، هرچند به نظر ما در اين امر، توفيق تام نداشته است و گاه دچار لغزش مىگردد، كه از آن جمله است سخن او درباره اسلام. به اعتقاد او در دين اسلام، برخلاف مسيحيت، احساس مينوى به مراحل تكاملى خود دست نيافته و با عناصر عقلانى توأم نگشته است(1) و از اين رو است كه در مفهوم «اللّه» عنصر هيبت زايى و ترس و لرزافكنى غالب بوده، اراده مطلق خداوند است كه همه چيز، و حتى خوبى و بدى اخلاقى را تعيين مىكند.(2) اين نوع قضاوت، حاكى از عدم آشنايىِ كافى اتو با مضامين آيات قرآن و نحوه معرفى خداوند در اين كتاب مقدس است. بسيار جاى تعجب دارد كه كسى با مطالعه منصفانه عهدين و مقايسه آن با قرآن كريم به چنين نتيجهاى دست يابد. آيات قرآن كريم، چنان دقيق، گسترده و عميق از اوصاف خداوند سخن مىگويد و آن ذات قدسى را چنان هنرمندانه به تصوير مىكشد كه در هيچ كتاب ديگرى نظير آن را نمىتوان يافت. البته اين قضاوت اتو حاكى از تخطى او از برخى ديگر از اصول پديدارشناسى نيز هست كه در ادامه بدان خواهيم پرداخت.دوم، دومين ويژگى پديدارشناسى دين آن است كه پديدارشناس در تحقيقات خود، پيشفرضهاى خود را كنار نهاده، كار تحقيق را با گردآورى اسناد و شواهد دينى آغاز كند و در يك جمله، رهيافتش تجربى باشد. اتو در مواردى از اين روش تخطى كرده و مدعاى خود را بر پيش فرضهاى فلسفى مبتنى ساخته است؛ مثلاً اين ادعاى اتو كه احساسهاى دينى از لحاظ كيفى، منحصر به فرد هستند، از تحليل پديدارشناسانه محتواى آگاهى دينى نشأت نمىگيرد، بلكه اين تحليل مبتنى بر اين پيشفرض است كه محتواى آگاهى دينى، امرى يگانه و منحصر به فرد مىباشد و اين پيش فرض، خود مبتنى بر يك نظريه فلسفى است بدين مضمون كه اوّلاً همه احساسهاى دينى، نتيجه عملكرد