مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
گفتنى است يكى از رايجترين ايرادها و انتقادها به پديدارشناسى دين، از سوى منتقدان همين نكته است كه نظريههاى ارائه شده از سوى مدعيان اين شيوه پژوهش، اساس تجربى ندارد و بنابراين، دلخواهانه، ذهنى و غيرعلمى است. از نظر اين منتقدان، ساختارهاى عام و معانىيى كه پديدارشناسان ادعا مىكنند، در دادههاى تجربى يافت نمىشود و اكتشافات پديدارشناختى، بر آزمونهاى تجربى تحقيقپذيرى يا درست آزمايى عرضه نمىگردد.(1) سوم، اتو در اتخاذ رهيافت تاريخى در پژوهشهايش، تا حدودى موفق بوده است. اين موفقيت، مرهون مطالعات و تحقيقات گسترده وى درباره اديان گوناگون، به ويژه اديان شرقى است، هرچند اين حوزه مطالعاتى، چنان فراخ و گسترده است كه انتظار احاطه كامل يك محقق، بر همه آفاق آن توقعى نابهجا است.پيش از اين، بيان شد كه شناخت اتو از دين اسلام، تا چه اندازه دور از واقعيت بوده است.چهارم، از جنبههاى بارز پژوهش اتو، كه صبغه پديدارشناسانه آن را نشان مىدهد، تلاش او براى توصيف تجربه مينوى است. اتو در اين بخش از تحقيق خود، سعى دارد رهيافتى توصيفى اتخاذ كند و حقيقت اين نوع تجربه را با زبانى هرچند تمثيلى، به خواننده بشناساند. عزم اتو بر آن است كه به شهود و توصيف مستقيم پديدارهاى دينى، آن گونه كه در تجربه بىواسطه آشكار مىگردد، بپردازد. او مىكوشد ماهيت اين پديدارها، شيوهاى كه پديدارها خود را آشكار مىسازند و ساختار ماهوى آن را در عمق تجربه انسانى توصيف كند. او در تقابل با بسيارى از مكتبهاى فلسفى، كه تنها هر چه را معقول است، واقعى مىشمارند و از اين رو، تعلق و تقيد فلسفى به قواى عقلى و تحليل مفهومى دارند، درصدد توصيف دقيق مظاهر پديدارى دين در تجربه انسانى است.پنجم، رهيافت توصيفى اتو بهطور آشكار، در معارضه او با هرگونه تحويل انگارى در تبيين پديدارهاى دينى، كه به ويژه در قرن نوزدهم رواج يافته بود، خود را نشان مىدهد. تأكيد وى بر يگانه و منحصر بودن تجربه مينوى و استقلال آن از هر مقوله ديگرى چندان است كه حتى تفسير شلايرماخر را از احساس دينى، به احساس وابستگى مطلق