مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
انسان است و بايد بر اساس آن و با اشاره به آن، تعبير و تفسير شود.نكته مهم در بحث فعلى، گزاره سوم است. اين كه احساس، امرى مستقل و فارغ از مفاهيم و انديشهها است، ريشه در افكار دكارت و هيوم دارد. در رساله دكارت، درباره انفعالات روح و پس از آن، به نحو روشنترى در كتاب رساله طبيعت انسانى، اثر هيوم، احساس، نوعى تأثر و حس يا تجربه درونى منحصر به فرد معرفى گرديد كه تا حدود زيادى از سوى انديشمندان پذيرفته شد. احساسات در رديف حواس قرار گرفتند، با اين ويژگى كه حالتى هستند كه در اثر انفعال روح پديد مىآيند نه با فعاليتِ معرفتىِ شخص واجد آن. فرايند پيدايش حالتى خاص در روح آدمى، شبيه فرايند پيدايش ديدنِ رنگِ خاص يا چشيدنِ مزه خاصى است كه اوّلاً، صرفاً جنبه انفعالى دارد و عقايد و باورهاى پيشين آدمى، تأثيرى در شكلدهى به آن ندارد و ثانياً، امورى بسيط هستند و نمىتوان آنها را تحليل يا توصيف كرد.در اين ديدگاه، انفعالات امورى بسيطند كه از هرگونه چارچوب مفهومى يا تفسيرى طفره مىروند. هرچند واژهها براى دلالت بر آنها به كار گرفته مىشوند؛ اما آنها بهطوركامل در قالب مفاهيم در نمىآيند. واژهها تنها براى مقايسه به كار مىروند و زمينهآن را فراهم مىكنند تا ديگران تأثرات مشابه در تجربه خودشان را درك كنند. هيوم دراينباره مىنويسد:غرور و تواضع، تأثراتى بسيط و يكسان هستند. محال است كه بتوانيم با مشتى كلمات، تعريف درستى از آنها يا هر تأثر ديگرى ارائه دهيم. نهايت ادعاى ما توصيف آنها است از طريق برشمردنِ اوضاع و احوالى كه آنها را احضار سازد؛ اما همانطور كه كلماتِ غرور و تواضع، كاربرد عام دارند و تأثراتى را كه نمايش مىدهند، متعارفترين تأثر است، هر كس از ناحيه خودش مىتواند تصور درستى از آنها داشته باشد بدون آنكه مبتلا بهخطا گردد.(1) (به نقل از: پراودفوت، تجربه دينى، ص 117). P متكلمانى چون شلايرماخر و اتو آنچه را هيوم درباره مطلق احساسات بيان كردهبود، با تأكيد فراوان در باره احساس وابستگى مطلق (در ديدگاه شلايرماخر) و