مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تجربه دینی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وصف مى‏آيند و هر چه ژرف‏تر مى‏گردند، بيان آن دشوارتر مى‏شود و چون احوال عرفانى، در نهايت درجه عمق و شدت است و همه شخصيت آدمى را فرا مى‏گيرند؛ نمى‏توان آن‏ها را در قالب الفاظ و عبارات بيان كرد. اين نظريه را استيس «نظريه عواطف» مى‏نامد.(1) اتو اين نظر را پذيرفتنى نمى‏داند. در اين ديدگاه، احوال عرفانى و تجارب دينى از سنخ ديگر عواطف و احساسات به شمار آمده و تفاوت آن‏ها تنها در شدت و ضعف دانسته شده است، در حالى كه اتو بر منحصر بودن تجربه دينى (تجربه مينوى) تأكيد دارد و از كسانى چون شلايرماخر، كه تفاوت احوال دينى با ديگر احوال را از باب تفاوت در شدت و ضعف مى‏داند، سخت انتقاد مى‏كند(2) شلايرماخر ويژگى خاص بسيار درخور توجه اين گونه تجارب را كه همان «احساس وابستگى» است، تشخيص داد...

او هرچند مؤكداً اين احساس وابستگى ايمانى را از همه حالات ديگر وابستگى متمايز مى‏داند، اما اشتباهش در آن است كه تفاوت ميان اين حالت، از ديگر حالات را از نوع تفاوت امر غيرمشروط [مطلق‏] از مشروط مى‏داند؛ يعنى او آن را فقط از آن حيث كه مطلق است، با حالات نسبى، و از آن حيث كه كامل است، با همه مراتب ديگر متفاوت مى‏داند؛ اما به واسطه كيفيت خاص آن، براى آن تفاوت قائل نمى‏شود. او اين نكته را در نظر نمى‏گيرد كه وقتى ما عنوان حالت وابستگى بدان مى‏دهيم، در اصل، فقط يك تشبيه را در مورد اصل مطلب در نظر آورده‏ايم.(3) 2. به عقيده گروهى ديگر، علت آن‏كه يافته‏هاى عرفانى و تجارب مينوى را نمى‏توان به ديگران منتقل كرد، آن است كه آنان فاقد قوه ادراك اين امور هستند. غيرعارف در مقايسه با عارف، همانند كور مادرزادى است كه از فهم حقيقت رنگ، عاجز است و شخص بينا هرچند در بيان و سخن، چيره دست باشد، هرگز نخواهد توانست رنگ قرمز و تفاوت آن با رنگ سبز را به او بياموزد.(4) والتر استيس، عرفان و فلسفه، ص 293-295.


2. I id.

p. 9.

3. I id.

4. استيس، عرفان و فلسفه، ص 295.

/ 291