مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تجربه دینی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تقسيم كرد: آنان كه استعداد برخوردارى از اين تجارب را به هيچ وجه ندارند و كورباطن هستند كه اكثريت را تشكيل مى‏دهند و آنان كه از چنين استعدادى برخوردارند.

كوتاه سخن آن‏كه از نظر اتو همه مردم زمينه و استعداد بهره‏مندى از تجارب مينوى را دارند، هرچند اين تجارب، تنها در برخى از ايشان به فعليت رسيده است؛ اما فارغ از ملاحظات ياد شده، نكته‏اى كه در ارزيابى اين ديدگاه گفتنى است و نارسايى آن را آشكار مى‏سازد، آن است كه در مثال بينا و كور و عدم امكان انتقال رنگ سرخ به شخص كور، مشكل از ناحيه شخص كور است نه شخص بينا. انسان بينا كاملاً مى‏تواند توسط الفاظ و به مدد زبان و منطق گفتار، بيان كند كه «اين سيب سرخ است». او در توصيف رنگ سيب با مشكل زبانى مواجه نيست و حتى خطاب به شخص نابينا نمى‏تواند بگويد: «من نمى‏توانم رنگ اين سيب را توصيف كنم.» مشكل از ناحيه شخص نابينا است، او است كه نمى‏تواند توصيف اين شخص را بفهمد.

به ديگر سخن، تجربه رنگ سرخ را نمى‏توان يك تجربه غيرقابل بيان و توصيف‏ناپذير دانست، در حالى كه تجربه عرفانى و مينوى اين گونه است. عارف مى‏گويد (و اتو نيز بر اين امر تصريح دارد و آن را پذيرفته است) كه تجربه‏هاى عرفانى (وبه تعبير اتو، تجربه‏هاى مينوى) را فارغ از آن‏كه شنونده از آن برخوردار باشد يا نباشد، نمى‏توان به وصف درآورد و در قالب زبان توصيف كرد. شخص برخوردار از تجربه عرفانى يا مينوى، نمى‏تواند آن را حتى براى خود نيز وصف كند؛ چنان كه ج. ا. سيموندز مى‏گويد:

«نمى‏توانستم اين حال را براى خودم هم وصف كنم يا از آن سر درآورم. حتى حالا نيز نمى‏توانم كلماتى پيدا كنم كه تعبير مفهومى از آن‏ها به دست دهم».(1) اتو نيز كاملاً اين نكته را مى‏پذيرد. از اين رو است كه نومن را غيرعقلانى مى‏خواند. غيرعقلانى بودن نومن دقيقاً بدين معنا است كه اساساً مفهوم و ادراك مفهومى انسان، يک سرى صداهاى خنده‏آور تلقى مى‏شد، در حالى كه كنفوسيوس درباره قدرت موسيقى بر نفس، به گونه‏اى سخن گفته است كه ما انسان‏هاى مدرن نمى‏توانيم بهتر از آن سخن بگوييم و دقيقاً بر همان عواملى انگشت نهاده است كه ما هم در درك موسيقى بايد آن‏ها را درك كنيم. اما مهم‏ترين نكته در اين زمينه آن است كه چگونه برخى از قبايل وحشى و عقب مانده، استعداد و توانايى درك سريع موسيقى ما را دارند و به سرعت آن را مى‏فهمند و با پشتكار، آن را تمرين مى‏كنند و از آن لذت مى‏برند.» (رودلف اتو، مفهوم امر قدسى، ص 73).

1. استيس، عرفان و فلسفه، ص 296.

/ 291