حكمت الهى در امتحان انسان مؤمن با فقر و صبر
« وَ لِلّهِ خَزآئِنُ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُونَ!» (7 / منافقون)
او كسى است كه تمامى خزينههاى آسمان و زمين را مالك است، از آن هرچه را بخواهد و به هر كس كه بخواهد انفاق مىكند، پس اگر بخواهد مىتواند مؤمنين فقير را غنى كند، اما او همواره براى مؤمنين آن سرنوشتى را مىخواهد كه صالح باشد، مثلاً آنان را با فقر امتحان مىكند و يا با صبر به عبادت خود وا مىدارد، تا پاداشى كريمشان داده، و به سوى صراط مستقيم هدايتشان كند، ولى منافقان اين را نمىفهمند. اين است معناى «و لكن منافقين نمىفهمند!» يعنى وجه حكمت اين را نمىدانند.(1)
1- الميــــــــــزان ج 38، ص 212.
آزمايش انسانها در شدايد، فقدانها و مصايب
« وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاَمْوالِ وَ الاَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ!» (155/بقره)
خداىتعالى در آيه مورد بحث به عموم شدايدى كه ممكن است مسلمانان در راه مبــارزه با باطل گرفتــارش شوند، اشاره نمــوده، و آن عبارت است از خوف، گرسنگى، نقص اموال و جانها و نقص فرزندان و كم شـدن مردان و جوانان در جنگ.
بعد از آن كه در آيه قبل مؤمنان را امر فرمود تا از صبر و نماز كمك بگيرند، و نيز نهى فرمود از اين كه كشتگان راه خدا را مرده بخوانند و آنان را زنده معرفى كرد، اينك در اين آيه علت آن امر، و آن نهى را بيان مىكند، و توضيح مىدهد كه چرا ايشان را به آن خطابها مخاطب كرد.
و آن علت اين است كه به زودى ايشان را به بوته آزمايشى مىبرد، كه رسيدنشان به معالى برايشان فراهم نمىشود، و زندگى شرافتمندانهشان صافى نمىشود، و به دين حنيف نمىرسند، مگر به آن آزمايش، و آن عبارت است از جنگ و قتل، كه يگانه راه پيروزى در آن اين است كه خود را در اين دو قلعه محكم، يعنى صبر و نماز متحصن كنند، و از اين دو نيرو مدد بگيرند، و علاوه بر آن دو نيرو، يك نيروى سوم هم داشته باشند، و آن طرز فكر صحيح است، كه هيچ قومى داراى اين فكر نشدند مگر آن كه به هدفشان هرچه هم بلند بوده رسيدهاند و نهايت درجه كمال خود را يافتهاند و در جنگ نيروى خارقالعادهاى يافته، و عرصه جنگ برايشان چون حجله عروس محبوب گشت، و آن طرز فكر اين است: كه ايمان داشته باشند به اين كه كشتگان ايشان مرده و نابود شده نيستند، و هر كوششى كه با جان و مال خود مىكنند، باطل و هدر نيست، اگر دشمن را بكشند، خود را به زندگىاى رساندهاند كه ديگر دشمن با ظلم و جور خود بر آنان حكومت نمىكند، و اگر خود كشته شوند، به زندگى واقعى رسيدهاند و بار ظلم و جور بر آنان تحكم ندارد، پس در هر دو صورت موفق و پيروزند.(1)
1- الميـــزان ج 2، ص 259.