مخالفت و معصيت چيزى ندارد، بشر به هر راه كه در زندگىاش ميل كند به همان راه مىافتد و اهل آن راه كمكش نموده و آنچه را كه دارند در نظر وى جلوه مىدهند و او را به سرمنزلى كه راهشان به آن منتهى مىگردد هدايت مىكنند، حال آن سرمنزل يا بهشت است و يا دوزخ، يا شقاوت است و يا سعادت.
پس از آنچه گذشت اين معنا روشن گرديد كه مهلت دادن ابليس تا روز وقت معلوم از باب تقديم مرجوح بر راجح و يا ابطال قانون عليت نيست، بلكه در باب آسان ساختن امر امتحان است، لذا مىبينيم دو طرفى است و در مقابل ابليس ملائكه را هم مهلت داده است.(1)
1- الميـــزان ج 23، ص 239.
نظام آزمايش الهى و القائات شيطانى
« لِيَجْعَلَ ما يُلْقِى الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ!» (53 / حج)
مرض قلب عبارت است از اين كه استقامت حالتش در تعقل از بين رفته باشد، به اين كه آنچه را بايد به آن معتقد شود نشود و در عقايد حقه كه هيچ شكى در آنها نيست شك كند، و قساوت قلب به معناى صلابت و غلظت و خشونت آن است، كه از سنگ قاسى، يعنى سنگ سخت گرفته شده، و صلابت قلب عبارت از اين است كه عواطف رقيقه آن، كه قلب را در ادراك معانى حقه يارى مىدهد، از قبيل خشوع، رحمت، تواضع، و محبت در آن مرده باشد، پس قلب مريض آن قلبى است كه خيلى زود حق را تصور مىكند، ولى خيلى دير به آن معتقد مىشود، و قلب قسى و سخت آن قلبى است كه هم دير آن را تصور مىكند و هم دير به آن معتقد مىگردد، و به عكس، قلب مريض و قسى وسواسهاى شيطانى را خيلى زود مىپذيرد.
و اما القائات شيطانى، كه زمينه را عليه حق، و اهل حق تباه و خراب مىكند، و در نتيجه زحمات انبياء و رسل را باطل نموده و نمىگذارد اثر خود را ببخشد و هر چند مستند به خود شيطان است، و لكن در عين حال مانند ساير آثار چون در ملك خدا قرار دارد، بدون اذن او اثر نمىكند، همچنان كه هيچ مؤثرى اثر نمىكند، و هيچ فاعلى بدون اذن او عملى انجام نمىدهد، مگر آن كه به همان مقدار دخالت اذن مستند به او شـود، و آن مـقدار كه مستند به او مىشود داراى مصلحت، و هدف شايسته است.
و به همين جهت خداى سبحان در آيه مورد بحث مىفرمايد: اين القائات شيطانى خود مصلحتى دارد، و آن اين است كه مردم عموما به وسيله آن آزمايش مىشوند، و آزمايش خود از نواميس عمومى الهى است، كه در عالم انسانى جريان دارد، چون رسيدن افراد سعيد به سعادت، و اشقياء به شقاوت، محتاج به اين ناموس است، بايد آن دو دسته امتحان شوند، دسته سوم هم كه منافقينى بيماردلند، به طور خصوص در آن بوته قرار گيرند، چون رسيدن اشقياء به كمال شقاوت خود، از تربيت الهيهاى است كه در نظام خلقت مورد نظر است، همچنان كه خودش فرمود: « كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُرَبِّكَ مَحْظُورا - ما هم اين دسته را و هم آن دسته را كمك مىكنيم و اين يارى دادن به هر دو دسته از عطاى پروردگار تو است و عطاى پروردگار تو را هيچ مانعى و جلوگيرى نيست!» (20 / اسرى)