معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و مراحل قضا و امضاء در ترتيب وجود


« وَ كُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِه... !» (13 / اسراء)
از آن جا كه ضرورت و وجوب عبارت از متعين شدن يكى از دو طرف امكان است ناگزير ضرورت و وجوبى كه بر سراسر ممكنات گسترده شده خود قضايى است عمومى از خداى‏تعالى، چون ممكنات اين ضرورت را از ناحيه انتساب به خداى‏تعالى به خود گرفته‏اند كه به خاطر آن انتساب هر يك در طرف خود وجود پيدا كرده‏اند، پس ضرورت خوابيده بر روى سلسله ممكنات يك قضاى عمومى الهى است. و ضرورت مخصوص به يك يك موجودات قضاى خصوصى اوست. چون گفتيم مقصود از قضا تعيين يكى از دو طرف امكان و ابهام و تردد است. و از همين جا معلوم مى‏شود كه قضا كه خود يكى از صفات خداوندى است. يكى از صفات فعليه اوست نه ذاتيه‏اش. چون گفتيم از افعـال او (موجــودات) و به لحاظ انتسابــش به او كه علت تامـه است انتزاع مى‏گردد.
روايات هم اين نظريه را تأييد مى‏كنند: امام صادق عليه‏السلام فرمود: «خداوند هر چيز را كه بخواهد ايجاد كند اول تقديرش مى‏كند و وقتى تقديرش كرد قضايش را مى‏راند و وقتى قضايش را راند امضايش مى‏فرمايد... !» امام ابوالحسن عليه‏السلام فرمود: «اى يونس به مسأله قدر نپرداز! عرض كرد: من به مسأله قدر زياد نپرداخته‏ام، لكن همين را مى‏گويم كه تنها چيزى موجود مى‏شود كه خدا اراده‏اش كرده باشد و مشيتش هم تعلق گرفته باشد و نيز قضاء آن را رانده، تقدريش كرده باشد. فرمود: ولى من اين طور نمى‏گويم، من مى‏گويم: هيچ چيز تحقق نمى‏يابد مگر آن كه اول مورد مشيت خدا و سپس مورد اراده او و آن‏گاه قدر او و در مرحله چهارم قضاء او قرار گرفته باشد، آن‏گاه فرمود: هيچ مى‏دانى مشيت چيست؟ عرض كرد: نه، فرمود: تصميم به كارى گرفتن، هيچ مى‏دانى اراده كردنش به چه معنى است؟ عرض كرد: نه، فرمود: به اين كه آن چيز را بر طبق مشيت خود تمام كند، آن‏گاه فرمود: هيچ مى‏دانى قدر چه معنا دارد؟ عرض كرد: نه، فرمود: قدر خدا هندسه و ابعاد دادن به موجود و تعيين مدت بقاى آن است. سپس فرمود: خدا وقتى چيزى را بخواهد اول اراده مى‏كند، و بعد تقديرش نموده سپس قضايش را مى‏راند، و كارش را يك طرفى مى‏كند و وقتى يك طرفى كرد امضايش و اجرايش مى‏سازد.»
و در روايت ديگر از يونس از همان جناب آمده كه فرمود: « هيچ چيزى صورت خارجى به خود نمى‏گيرد مگر آن كه مورد مشيت و اراده و قدر و قضاءِ خدا قرار گرفته باشد، عرض كردم: پس معناى مشيت چيست؟ (اراده و مشيت كه هر دو به معناى خواست است، چه فرقى با هم دارند؟) فرمود: پايدارى و منصرف نشدن از آن، عرض كردم: معناى قدر چيست؟ فرمود: اندازه‏گيرى آن از طول و عرض. عرض كردم: پس معناى قضا چيست؟ فرمود: اگر بعد از مشيت و اراده و قدر قضاء آن را براند امضاءاش نموده و آن چيز وجود به خود مـى‏گـيرد، و ديگر جلوگيرى برايش نخواهد بود.»
از عالم عليه‏السلام سؤال كردند: «علم خدا چگونه است؟ فرمود: اول مى‏داند، بعد مشيتش تعلق مى‏گيرد، بعد اراده مى‏كند، آن‏گاه تقدير مى‏كند، سپس قضا مى‏راند و در آخر امضا مى‏كند. پس خداى سبحان چيزى را امضا و اجرا مى‏كند كه قضايش را رانده باشد و قضاى چيزى را مى‏راند كه تقديرش كرده باشد و چيزى را مقدر مى‏سازد كه اراده كرده باشد، پس مشيت او به علم او و اراده‏اش با مشيتش و تقديرش با اراده‏اش و قضايش با

/ 118