و مراحل قضا و امضاء در ترتيب وجود
« وَ كُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِه... !» (13 / اسراء)
از آن جا كه ضرورت و وجوب عبارت از متعين شدن يكى از دو طرف امكان است ناگزير ضرورت و وجوبى كه بر سراسر ممكنات گسترده شده خود قضايى است عمومى از خداىتعالى، چون ممكنات اين ضرورت را از ناحيه انتساب به خداىتعالى به خود گرفتهاند كه به خاطر آن انتساب هر يك در طرف خود وجود پيدا كردهاند، پس ضرورت خوابيده بر روى سلسله ممكنات يك قضاى عمومى الهى است. و ضرورت مخصوص به يك يك موجودات قضاى خصوصى اوست. چون گفتيم مقصود از قضا تعيين يكى از دو طرف امكان و ابهام و تردد است. و از همين جا معلوم مىشود كه قضا كه خود يكى از صفات خداوندى است. يكى از صفات فعليه اوست نه ذاتيهاش. چون گفتيم از افعـال او (موجــودات) و به لحاظ انتسابــش به او كه علت تامـه است انتزاع مىگردد.
روايات هم اين نظريه را تأييد مىكنند: امام صادق عليهالسلام فرمود: «خداوند هر چيز را كه بخواهد ايجاد كند اول تقديرش مىكند و وقتى تقديرش كرد قضايش را مىراند و وقتى قضايش را راند امضايش مىفرمايد... !» امام ابوالحسن عليهالسلام فرمود: «اى يونس به مسأله قدر نپرداز! عرض كرد: من به مسأله قدر زياد نپرداختهام، لكن همين را مىگويم كه تنها چيزى موجود مىشود كه خدا ارادهاش كرده باشد و مشيتش هم تعلق گرفته باشد و نيز قضاء آن را رانده، تقدريش كرده باشد. فرمود: ولى من اين طور نمىگويم، من مىگويم: هيچ چيز تحقق نمىيابد مگر آن كه اول مورد مشيت خدا و سپس مورد اراده او و آنگاه قدر او و در مرحله چهارم قضاء او قرار گرفته باشد، آنگاه فرمود: هيچ مىدانى مشيت چيست؟ عرض كرد: نه، فرمود: تصميم به كارى گرفتن، هيچ مىدانى اراده كردنش به چه معنى است؟ عرض كرد: نه، فرمود: به اين كه آن چيز را بر طبق مشيت خود تمام كند، آنگاه فرمود: هيچ مىدانى قدر چه معنا دارد؟ عرض كرد: نه، فرمود: قدر خدا هندسه و ابعاد دادن به موجود و تعيين مدت بقاى آن است. سپس فرمود: خدا وقتى چيزى را بخواهد اول اراده مىكند، و بعد تقديرش نموده سپس قضايش را مىراند، و كارش را يك طرفى مىكند و وقتى يك طرفى كرد امضايش و اجرايش مىسازد.»
و در روايت ديگر از يونس از همان جناب آمده كه فرمود: « هيچ چيزى صورت خارجى به خود نمىگيرد مگر آن كه مورد مشيت و اراده و قدر و قضاءِ خدا قرار گرفته باشد، عرض كردم: پس معناى مشيت چيست؟ (اراده و مشيت كه هر دو به معناى خواست است، چه فرقى با هم دارند؟) فرمود: پايدارى و منصرف نشدن از آن، عرض كردم: معناى قدر چيست؟ فرمود: اندازهگيرى آن از طول و عرض. عرض كردم: پس معناى قضا چيست؟ فرمود: اگر بعد از مشيت و اراده و قدر قضاء آن را براند امضاءاش نموده و آن چيز وجود به خود مـىگـيرد، و ديگر جلوگيرى برايش نخواهد بود.»
از عالم عليهالسلام سؤال كردند: «علم خدا چگونه است؟ فرمود: اول مىداند، بعد مشيتش تعلق مىگيرد، بعد اراده مىكند، آنگاه تقدير مىكند، سپس قضا مىراند و در آخر امضا مىكند. پس خداى سبحان چيزى را امضا و اجرا مىكند كه قضايش را رانده باشد و قضاى چيزى را مىراند كه تقديرش كرده باشد و چيزى را مقدر مىسازد كه اراده كرده باشد، پس مشيت او به علم او و ارادهاش با مشيتش و تقديرش با ارادهاش و قضايش با