اعلام نموديم، اخبارى قاطع كه سوگند مىخورم و قطعى مىگويم كه شما نژاد بنىاسرائيل به زودى در زمين فساد خواهيد كرد - كه مراد به زمين سرزمين فلسطين و پيرامون آن است ـ و اين فساد را در دو نوبت خواهيد كرد يكى بعد از ديگرى و در زمين طـغيانى عظيم و علوى كبير خواهيد كرد.(1)
1- الميزان ج 25، ص 68.
مفهوم قضاى الهى، و قضا در تكوين و تشريع
« وَ كُــلَّ اِنْســـانٍ اَلْـزَمْنـــاهُ طــائِــــرَهُ فــى عُنُقِــــه... !» (13 / اســـراء)
هر موجودى و حادثى را كه خداى عزوجل نخواهد تحقق و وجود بدهد و علل و شرايطش موجود نشده باشد به همان حالت امكان و تردد ميان وقوع و لاوقوع و وجود و عدم باقى مىماند، و به محضى كه بخواهد تحقق دهد و علل و تمامى شرايطش را فراهم سازد، به طورى كه جز موجود شدن حالت انتظارى برايش نمانــد موجــود مىشــود، و اين مشيــت حــق و فراهــم كردن، علــل و شرايــط همــان تعييــن يكــى از دو طـــرف اســت كــه قضــاى الهــى نــاميــده مــىشــود.
نظير اين اعتبار در مرحله تشريع جريان داشته حكم قطعى خدا درباره مسايل شرعى را نيز قضاى خدا مىگوييم و لذا در هر جا كه در كلام مجيدش اسمى از قضا برده شده اين حقيقت به چشم مىخورد، چه قضاء تكوينى مانند آيه شريفه « وَ اِذا قَضى اَمْرا فَاِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ!» (117 / بقره) و « فَقَضهُنَّ سَبْعَ سَمواتٍ !» (12 / فصلت) و «قُضِىَ الاَْمْرُ الَّذى فيهِ تَسْتَفْتِيانِ!» (41 / يوسف) و « وَ قَضَيْنا اِلى بَنى اِسْرائيلَ فِى الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِى الاَْرْضِ مَرَّتَيْنِ!» (4 / اسرى) و همچنين آيات ديگر كه متعرض قضاى تكوينى خداست.
و چه آياتى كه متعرض قضاى تشريعى است، مانند آيه: « وَ قَضى رَبُّكَ اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِيّاهُ...!» (23 / اسرى) و « اِنَّ رَبَّكَ يَقْضى بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُونَ!» (93/يوسف) و « وَ قُضِىَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ قيلَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِ الْعالَمينَ ! » (75/زمر) البته قضا در اين آيه و همچنينآيه قبلىاش بهوجهى قضاى تشريعى است و بهوجهى قضاى تكوينى.
بنابراين آيات كريمه مزبور صحت اين دو اعتبار عقلى را امضا نموده موجودات خارجــى را از جهت اين كه افعــال خدايند قضا و داورى خدا مىدانــد، و همچنين احكــام شرعــى را از جهت اين كه افعال تشريعــى خداست و نيز هر حكــم فصلى را كه منسـوب به اوسـت قضــاء او ناميـده و اين دو اعتبــار عقلى را امضــا نمـوده است.
و چه بسا موارد كه از آن به حكم و قول تعبير كرده كه البته عنايت ديگرى باعث شده است. مانند آيه « اَلا لَهُ الْحُكْمُ ! » (62 / انعام) (1)
1- الميزان ج 25، ص 128.