كرده است.(1)
1- الميـــــزان ج 25، ص 147.
نهى از زنا
« وَ لا تَقْـرَبُــوا الزِّنــى اِنَّــهُ كــانَ فاحِشَــةً وَ ســاءَ سَبيــلاً!» (22 / اسراء)
اين آيه از زنا نهى مىكند و در حرمت آن مبالغه كرده است، چون نفرموده اين كار را مكنيد، بلكه فرموده نزديكش هم مشويد و اين نهى را چنين تعليل كرده كه اين عمل فاحشه است و زشتى و فحش آن صفت لاينفك آن است، به طورى كه در هيچ فرضى از آن جدا نمىشود، با تعليل ديگر فرمود: « وَ ساءَ سَبيلاً !» و فهماند كه اين روش، روش زشتى است كه به فساد مجتمع آن هم فساد همه شؤون اجتماع منجر مىشود، و به كلى نظام اجتماع را مختل ساخته و انسانيت را به نابودى تهديد مىكند. در آيهاى ديگر در عذاب مرتكبين آن مبالغه نموده و در ضمن صفات مؤمنين فرموده: « وَ لا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ اَثاما يُضاعَفْ لَهُ الْعَــذابُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ يَخْلُــدْ فيهِ مُهانــا اِلاّ مَنْ تابَ وَ امَــنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحا!» (68 تا 70/فرقان) (1)
1- الميزان ج 25، ص 150.
نهى از قتـل نفس
« وَ لا تَقْتُلُوآ النَّفْسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالْحَقِّ !» (33 / اسراء)
اين آيه از كشتن نفس محترمه نهى مىكند، مگر در صورتى كه به حق باشد، به اين معنا كه طرف مستحق كشته شدن باشد، مثل اين كه كسى را كشته باشد يا ردهاى گفته باشــد ( و قــرق دينــى را در جامعــه بشكنــد!) و امثــال اينهــا كه در قــوانيــن شــرع مضبوط است.
شايد در اين كه نفس را توصيف كرد به (حرم اللّه!) و نفرمود: (حرم اللّه فى الاسلام!) اشاره به اين باشد كه حرمت قتل نفس مختص به اسلام نيست، در همه شرايع آسمانى حرام بوه و اين كه اين حكم از شرايع عمومى است در آيه 151 سوره انعام بدان اشاره شده است.
« وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُومــا فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّه سُلْطانا فَلا يُسْرِفْ فِى الْقَتْلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصُورا!»(33/اسرى)
معناى آيه اين است كه كسى كه مظلوم كشته شده باشد ما به حسب شرع براى صاحب خون او سلطنت قرار داديم، تا اگر خواست قاتل را قصاص كند، و اگر خواست خونبها بگيرد و اگر هم خواست عفو كند، حال صاحب خون هم بايد در كشتن اسراف نكند، و غير قاتل را نكشد و يا بيش از يك نفر را به قتل نرساند، و بداند كه ما يارىاش كردهايم و به هيچوجه قاتل از چنگ او فرار نمىكند، پس دستپاچگى به خرج نداده و بـه غـير قـاتل نپردازد.(1)