معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استدراج و املا كه در اين صورت وضع صورتى ديگر به خود مى‏گيرد، (و به جاى چشاندن نمونه‏اى از آثار سوء اعمالشان، نعمت را به سويشان سرازير مى‏كند، تا به طور كلى با فساد خو بگيرند، و سراسر جهان براى نابوديشان يك جهت شده، عوامل و اسبابش براى منقرض ساختن آن بسيج شوند!) هم‏چنان كه فرمود:
« ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ ابآءَنَا الضَّرّآءُ وَ السَّرّآءُ فَاَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ !»
« در آن هنگام بود كه سنت خود را عوض كرديم و به جاى عقوبت نعمت همى داديم تا طغيان كردند و يا آثار سوء گناهان سابق خود را به وسيله نعمت‏ها از بين بردند و خرابى‏ها را آباد كردند و ليكن به جاى اين كه به راه خداوند هدايت شوند گفتند: نيش و نوش جهان امرى است طبيعى، پدران ما نيز را هر دو داشـتند، پـس نـاگهان ايشان را گـرفتيــم در حالى كه از مـجارى امور آگهى نداشتند!» (95/اعراف) (1)
1- الميـــزان ج 35، ص 97.


روش اسـتدراج و املاى الهى


« سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ‏حَيْثُ لايَعْلَمُونَ وَ اُمْلي لَهُمْ اِنَّ كَيْدي مَتينٌ!» (44و45/قلم)
كلمه «اِسْتِدْراج» به اين معنى است كه درجه كسى را به تدريج پايين بياورند تا جايى كه شقاوت و بدبختى‏اش به نهايت برسد و در ورطه هلاكت بيفتد، خداى‏تعالى وقتى بخواهد با كسى چنين معامله‏اى بكند، نعمت پشت سر نعمت به او مى‏دهد، هر نعمتى كه مى‏دهد به همان مقدار سرگرم و از سعادت خود غافل مى‏شود و در شكر آن كوتاهى نـموده، خـرده خـرده خداى صـاحب نعمت را فراموش مى‏كند و از ياد او دور مى‏شود.
پس استدراج، دادن نعمت دنبال نعمت است، به متنعم تا درجه به درجه پايين آيد، و به ورطه هلاك نزديك شود.  قيد « مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ،» براى اين است كه اين هلاكت از راه نـعمت فراهم مـى‏شود، كه كـفار آنرا خير و سـعادت مى‏پندارند، نـه شقاوت و شـر.
«وَ اُمْلي لَهُمْ اِنَّ كَيْدي مَتينٌ!» معنى آيه اين است كه: من به كفار مهلت مى‏دهم تا در نعمت ما با گناه بغلطند و هر جــور دلشان خواست گنــاه كنند، كه كيد من قوى است.
و اگر در اين آيه سياق را از (ما) كه عظمت را مى‏رساند و مى‏فهماند به هر نعمتى ملكى موكل است به (مِنْ) برگردانيده، در آيه قبلى فرمود: ما چنين و چنان مى‏كنيم و در اين آيه مى‏فرمايد: من چنين و چنان مى‏كنم، براى اين است كه املا و مهلت دادن همان تأخير اجل است و در قرآن كريم هر جا سخن از اجل به ميان آمده، به غير خداى سبحان نسبتش نداده، مثلاً فرموده: « ثُمَّ قَضى اَجَلاً وَ اَجَلٌ مُسَمّىً عِنْدَهُ ـ پس اجلى مقدر كرد و اجل نزد او نامبردار و معين شده است!» (2 / انعام) (1)
1- الميـــزان ج 39، ص 85.

/ 118