معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قضاى الهى در پیروزی،
و كيفيت و عوامل غلبه اسلام


« كَتَبَ اللّهُ لاََغْلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلى اِنَّ اللّهَ قَوِىٌّ عَزيزٌ !» (21 / مجادله)
منظــور از كتابت خدا قضايــى است كه مى‏رانــد. و ظاهر اطــلاق غلبه و بــدون قيــد آوردنش اين است كه خــدا از هر جهت غالـب باشــد، هـم از جـهت استــدلال و هـم از جهـت تـأييــد غيبـى، و هـــم از جهـــت طبيـــعت ايمــان بــه خـــدا و رســول.
اما از حيث استدلال، براى اين كه درك حق و خضوع در برابر آن فطرى انسان است، اگر حق را برايش بيان كنند، و مخصوصا از راهى كه با آن راه مأنوس است روشن سازند، بدون درنگ آن را مى‏فهمد، و وقتى فهميد فطرتش به آن اعتراف مى‏كند، و ضميرش در برابر آن خاضع مى‏گردد، هرچند كه عملاً خاضع نشود، و پيروى هوى و هوس و يا هر مانع ديگر از خضوع عملى‏اش جلوگير شود.
و اما غلبه از حيث تأييد غيبى، و به نفع حق و به ضرر باطل قضا راندن بهترين نمونه‏اش انواع عذاب‏هايى است كه خداى‏تعالى بر سر امتهاى گذشته كه دعوت انبيا را تكذيب كردند، آورد، مانند قوم نوح، كه همه را غرق كرد، و قوم هود كه زنده زنده در زير سنگ و خاكشان دفن نمود، و قوم صالح و لوط و شعيب و آل فرعون و ديگران كه هر يك را به عذابى دچار فرمود، و در كلام مجيدش درباره همين نوع تأييد فرموده: « سپس رسولان خدا را يكى پس از ديگرى فرستاديم، هر رسولى كه به سوى امتى آمد تكذيبش كردند، و ما يكى پس از ديگرى هلاكشان ساخته، براى آيندگان سرگذشت كرديم و گفتيم دور باشد مردمى كه ايمان نمى‏آورند!» (44 / مؤمنون) و سنت الهى به همين منوال جريان يافت كه آيه زير آن را به طور اجمال خاطرنشان ساخته، مى‏فرمايد: « براى هر امتى رسولى است، همين كه رسولشان بيامد، خداى‏تعالى در بينشان به عدالت حكم راند و ستمى نديدند (و نخواهند ديد!)» (47 / يونس)
اما غلبه از حيث طبيعتى كه ايمان به خدا و رسول دارد، دليلش اين است كه ايمان مؤمن او را به دفاع از حق و قيام در برابر باطل دعوت مى‏كند، و به طور مطلق و بدون هيچ قيدى دعوت مى‏كند، چنين كسى معتقد است به اين كه اگر كشته شود رستگار مى‏گردد، و اگر هم بكشد رستگار مى‏شود، و ثبات و مقاومت او در دفاع از حق مقيد به هيچ قيدى و محدود به هيچ حدى نيست، به خلاف كسى كه اگر از حق دفاع مى‏كند نه بدان جهت است كه حق است، بلكه بدان جهت است كه هدفى از اهداف دنيايى او را تأمين مى‏كند، چنين كسى در حقيقت از خودش دفاع كرده، و به همين دليل اگر ببيند كه مشرف به هلاكت شده، و يا نزديك است گرفتار خطرى شود، پا به فرار گذارد، پس دفاع او از حق شرط و حدى دارد، و آن شرط سلامتى نفس و آن حد تأمين منافع خودش است، و اين واضح است كه عزيمت بى‏قيد و شرط، بر چنين عزيمتى مقيد و مشروط، غالب مى‏شــود، يكى از شواهدش جنگ‏هاى پيامبــر اسلام است كه مسلمانان در عين نداشتن عِده و عُده همواره غلبه مى‏كردند و جنگ‏هــا جز به پيشرفــت مسلمانان خاتمه نمى‏يافت.
اين غلبه و فتوحات اسلامى متوقف نشد و جمعيت مسلمين به تفرقه مبدل نگشت،

/ 118