معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عدم تأخير در اجل رسيده و قضاى محتوم


« وَ لَنْ يُؤَخِّرَ اللّهُ نَفْسا اِذا جاءَ اَجَلُها وَ اللّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ !»(11 / منافقون)
در اين جمله آرزومندان نامبرده در اول آيه را از اجابت دعايشان و هر كس ديگر را كه از خدا تأخير اجل را بخواهد مأيوس كرده و مى‏فرمايد: وقتى اجل كسى رسيد و نشانه‏هاى مرگ آمد، ديگر تأخير داده نمى‏شود. اين معنى در كلام خداى‏تعالى مكرر آمده، كه اجل يكى از مصاديق قضاى حتمى است، از آن جمله مى‏فرمايد: « فَاِذا جآءَ اَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ ـ و چون اجلشان آيد، نه مى‏توانند درخواست تــأخـيرش را بـكنند، و نـه تـقدمـش را ! » (34 / اعراف) (1)
1- الميـــزان ج 38، ص 231.


تأخير ناشى از تقابل حكم قضا با رحمت الهى


« وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُوالرَّحْمَةِ لَوْيُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِه مَوْئِلاً !» (58 / كهف)
اين آيات در مقام تهديد كفار است، كفارى كه فساد اعمالشان به حدى رسيده كه ديگر اميد صلاح از ايشان منتفى شده است، و اين قسم فساد مقتضى نزول عذاب فورى و بدون مهلت است، چون ديگر فايده‏اى غير از فساد در باقى ماندنشان نيست، لكن خداى‏تعالى در عذابشان تعجيل نكرده هر چند كه قضاى حتمى بر عذابشان رانده، چيزى كه هست آن عذاب را براى مدتى معين كـه بـه عـلم خـود تـعييـن نـموده تـأخيـر انـداخته اسـت.
و به همين مناسبت بود كه آيه تهديد را كه متضمن صريح قضاى در عذاب است با جمله « وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُوالرَّحْمَةِ !» افتتاح نمود تا به وسيله آن دو وصفى كه در آن است عذاب معجل را تعديل نمايد، اصل عذاب را مسلم نمايد تا حق گناهان مقتضى عذاب رعايت شده باشد و حق رحمت و مغفرت خدا را هم رعايت كرده باشد و به آن خاطر عـذاب را تأخير اندازد.
پس اين جمله يعنى «  الْغَفُورُ ذُوالرَّحْمَةِ ،» با جمله « لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ!» به منزله دو نفر متخاصم‏اند كه نزد قاضى حاضر شده و داورى مى‏خواهند و جمله « بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِه مَوْئِلاً !» به منزله حكم صادره از قاضى است، كه هر دو طرف را راضى نموده و حق هر دو طرف را رعايت كرده است، اصل عذاب را به اعمال نارواى مردم و به انتقام الهى داده و مسأله مهلت در عذاب را به صفت مغفرت و رحمت خدا داده است، اين جا است كه مغفرت الهى اثر آن اعمال را كه عبارت  است از فوريت عذاب بر مى‏دارد، و محو مى‏كند و صفت رحمت حياتى و دنيايى را به آن‏ها افاضــه مى‏فرمايد.
و خلاصه معنا اين است كه اگر پروردگار تو مى‏خواست ايشان را مؤاخذه كند،

/ 118