سبكى عقل در افعال و گفتهها و نشست و برخاستش و مخصوصا در راه رفتنش نمودار شد چنين فرحى فرح باطل است. جمله « وَ لا تَمْشِ فِى الاَْرْضِ مَرَحا !» نهى است از اين كه انسان به خاطر تكبر و پلنگ دماغى خود را بيش از آنچه هست بزرگ بداند، و اگر مسأله راه رفتن به مرح را مورد نهى قرار داد براى اين بود كه اثر همه آن انحرافها در راه رفتن نمودارتر مىشود. و جمله « اِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الاَْرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً،» كنايه است از اين كه ژست و قيافهاى كه به منظور اظهار قدرت و نيرو و عظمت به خود مىگيرى وهمى بيش نيست، چون اگر دستخوش واهمه نمىشدى مىديدى كه از تو بزرگتر و نيرومندتر هست كه تو با چنين راه رفتنت نمىتوانى پارهاش كنى و آن زمين زير پاى توست و از تو بلندتر هم هست و آن كوههاى بلند است كه خيلى از تو رشيدتر و بلندترند آن وقت اعتراف مىكردى كه خيلى خوار و بىمقدارى و انسان هيچ چيز از ملك و عزت و سلطنت و قدرت و آقايى و مال و نه چيزهاى ديگر در اين نشئه به دست نمىآورد و با داشتن آن به خود نمىبالد مگر آن كه امورى هستند موهوم و خالى از حقيقت كه در خارج از درك و واهمه آدمى ذرهاى واقعيت ندارند، بلكه اين خداىسبحان است كه دلهاى بشر را مسخر كرده كه اينگونه موهومات را واقعيت بپندارد و در عمل خود بر آنها اعتماد كند، تا كار اين دنيا به سامان برسد و اگر اين اوهام نبود و بشر اسير آن نمىشد آدمى در دنيا زندگى نمىكرد و نقشه پروردگار عالم به كرسى نمىنشست و حال آن كه او خواسته است تا غرض خود را به كرسى بنشاند و فرموده است: « وَ لَكُمْ فِى الاَْرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ اِلى حينٍ!» (36 / بقره)
« كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوها !» (38 / اسرى) همه اينها كه گفته شد گناهش يعنى آنچه كه مورد نهى واقع شدند (مطالب فصل مورد بحث) همه نزد پروردگارت مكروه است و خداوند آن را نخواسته است.
« ذلِكَ مِمّا اَوْحى اِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ !» (39 / اسرى) كلمه ذلك اشاره است به تكاليفى كه قبلاً ذكر فرمود، و اگر در اين آيه احكام فرعى دين را حكمت ناميده از اين جهت بوده است كه هر يـك مشتمل بـر مصالحى است كه اجمالاً از سابقه كلام فهميده مىشود.(1)
1- الميزان ج 25، ص 168.
نـهى از شـرك
« وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللّهِ اِلها اخَرَ فَتُلْقى فى جَهَنَّمَ مَلُوما مَدْحُورا !» (25 / اسراء)
خداى سبحان نهى از شرك را مكرر نمود، چون قبلاً هم از آن نهى كرده بود و اين خود عظمت امر توحيد را مىرساند.
« با خــداىتعالــى خدايانــى ديگر مگير تا ملامــت زده و رانــده از رحمــت خــدا به جهنم نيفتى ! » (1)
1- الميزان ج 25، ص 137.