معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گرنه حكمت باطل گشته، نظام خلقت مختل مى‏گردد، بلكه براى هر زمانى حكمتى است مناسب آن، و حكمى است مساعد آن، و به همين جهت براى هر وقتى يك آيت مناسب است.
و معناى اين كه فرمود: «لِكُلِّ اَجَلٍ كِتابٌ !» اين است كه براى هر زمانى حكمى است رانده شده، مخصوص آن زمان كه اين نيز اشاره است به همان مطلبى كه استثناى « اِلاّ بِأِذْنِ اللّهِ ! » و مسأله سنت جاريه خدا و تقديرات او بدان اشاره داشت.(1)
1- الميـــزان ج 22، ص 293.


سنت الهى در هدايت و رساندن موجودات به كمال و هدف غايى آنان


« لِنَجْعَلَـهـا لَـكُمْ تَـذْكِرَةً وَ تَـعِيَها اُذُنٌ واعِيَةٌ!» (12 / الحاقه)
در اين آيه با هر دو جمله‏اش به هدايت ربوبى به هر دو نوعش يعنى ارائه طريق و رساندن به مطلوب اشاره شده است، توضيح اين كه يكى از سنت‏هاى عامه ربوبى كه در سراسر عالم جارى است، اين است كه هر نوع از انواع موجودات را به كمال لايقش و آن هدف نهايى كه بر حسب وجود خاص به خودش متوجه آن است برسد، و به همين منظور آن موجود را به جهازات و آلاتى مجهز كرده، كه او را در رسيدن بدان هدف كمك كند، هم‏چنان كه قرآن كريم فرمود: «الَّذى اَعْطى كُلَّ شَىْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى ـ پروردگار من كسى است كه هر چيزى را كه خلقتش داد هدايتش هم كرد!» (50 / طه) و نيز فرمود:«اَلَّذى خَلَقَ فَسَوّى وَالَّذى قَدَّرَ فَهَدى - خدايى‏كه خلق‏كرد و تمام‏عيار و بى‏نقص خلق كرد و اندازه‏گيرى نموده سپس هدايت كرد!» (2و3/اعلى)
انسان هم در اين كه استكمالى تكوينى و راهى به سوى كمال وجوديش دارد، مانند ساير انواع موجودات مادى است، كه همه به هدايت ربوبى به سوى كمال وجوديشان سوق داده مى‏شود، چيزى كه هست انسان به هدايت ديگر اختصاص يافته، و آن هدايت تشريعى است، آرى نفس انسانى استكمالى از طريق افعال اختيارى خود دارد، چون اين افعال اختيارى در اثر تكرار اوصاف و حالات درونى در او پديد مى‏آورد، و در زندگى دنياى‏اش داراى ملكات و احوالى مى‏شود كه همين ملكات غايت و نتيجه زندگى او است، و با اين ملكات سرنوشت زندگى ابدى‏اش معين مى‏شود.
و همين معنا باعث شده كه در بين تمامى موجودات خصوص او مورد عنايت بيشترى قرار بگيرد و از راه ارسال رسولان و انزال كتب آسمانى برايش سنت دينى مقرر كنند، و به سوى آن سنت رهنمايى‏اش كنند، تا بعد از فرستادن رسولان ديگر مـردم عـليه خـداى‏تـعالى حجتى نداشته باشند.
و همه اين‏ها هدايت به معناى راه نشان دادن و اعلام صراط مستقيم است، كه خود انسان بدون راهنمايى خداى‏تعالى نمى‏تواند آن را پيدا كند، «اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِرا وَ اِمّا كَفُورا !» (3 / انسان) حال اگر اين راه را دنبال بكند، و از آن منحرف نشـود، به زندگى طيبـه و سعيده‏اى خواهــد رسيد و اگر از دستش بدهد و از آن اعراض كنــد به شقاوتى دايمــى مى‏رسد، و حجت خدايى به هر حال عليه او تمام مى‏شود: « لِيَهْلِــكَ مَـنْ هَلَكَ عَــنْ بَيِّنَــةٍ وَ يَحْيــى مَنْ حَــىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ - تا هر كس هلاك مى‏شود دانستــه هـلاك شود، و آن كس

/ 118