قضاى الهى در هدايت خلق
« اِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى وَ اِنَّ لَنا لَلاْخِرَةَ وَ الاْوُلى!» (12 / ليل)
جمله « اِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى ! » مىرساند كه هدايت خلق از امورى است كه خداى سبحان قضايش را رانده و آن را بر خود واجب كرده، چون حكمتش اين ايجاب را اقتضاء مىكرده، براى آن خلايق را آفريده و خودش غرض از خلقت را عبادت خود دانسته و فرموده: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونِ !» (56 / ذاريات) و به حكم اين آيه غرض از خلقت را عبادت خود معرفى نموده و به حكم آيه زير آن را راه مستقيم بين خود و خلقــش دانسته و فرمــوده: « اِنَّ اللّهَ رَبّــى وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ ـ محققا اللّه پروردگار من و پروردگار شماست، پس تنها او را بپرستيد، كه راه مستقيم همين است!» (51 / آلعمران) و نيز فرموده: « وَ اِنَّكَ لَتَهْدى اِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ، صِراطِ اللّهِ ... ـ محققا تو ايشان را بهسوى صراط مستقيم يعنى صراط اللّه هدايت مىكنى !» (52و53 / شورى)
و بر خود واجب كرده كه راه خود را براى آنان بيان نموده، سپس ايشان را به آن راه هدايت كند، البته هدايت به معناى نشان دادن راه، حال چه اين كه بپذيرند و آن راه را پيش بگيرند و چه نپذيرند و راه ديگر بروند: « وَ عَلَى اللّهِ قَصْدُ السَّبيلِ وَ مِنْها جائِرٌ... ـ هدايت به سوى راه ميانه به عهده خداست چون همه راهها ميانه نيست و بعضى انحرافى است!» (9 / نحل) و فرموده: « وَاللّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِى السَّبيلَ - خدا حق را مىگويد و همو به سوى راه هدايت مىكند!» (4 / احزاب) و باز فرموده: « اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِرا وَ اِمّا كَفُورا - ما او را به سوى راه هدايت كرديم، حال يا شكر اين نعمت به جا مىآورد و يا كفران مىكند!» (3 / انسان)
خواهى گفت از اين آيات بر مىآيد كه هدايت تنها كار خداست و بنابراين پس انبياء چه كارهاند؟ در پاسخ مىگوييم منافات ندارد كه انبياء هم قيام به اين امر بكنند، براى اين كه اگر هدايت كنند به اذن او مىكنند و خود مستقل در اين كار نيستند، (همچنانكه در هيچ كارى نيستند!) و خود خداىتعالى در عين اين كه فرموده: « اِنَّكَ لا تَهْدى مَنْ اَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللّهَ يَهْدى مَنْ يَشاءُ - تو چنان نيستى كه هر كس را بخواهى هدايت كنى، لكن اين خداست كه هر كس را بخواهد هدايت مىكند!» (56 / قصص) و در عين حال فرموده: « لَتَهْدى اِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ !» (52 / شورى) و « قُلْ هذِهِ سَبيلى اَدْعُوا اِلَى اللّهِ عَلى بَصيرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنى - بگو اين است راه من كه خلق را با بصيرت به سوى خدا بخوانم، هم خودم و هم پيروانم !» (108 / يوسف)
همه اينها در باب هدايت به معناى ارائه طريق بود و اما هدايت به معناى رساندن به هدف كه در آيات مورد بحث رساندن به آثار حسنهاى است كه به دنبال يافتن هدايت الهى و متصف شدن به صفت عبوديت مىآيد، از قبيل رسيدن به حيات طيبه در دنيا، و حيات سعيده ابدى آخرت، پر واضح است كه از قبيل صنع و ايجاد است، كه مختص به خداىتعالى است و از امورى است كه خدا قضايش را رانده و بر خود واجب كرده و در آيه زير وعـدهاش را مسجــل نموده:
« فَمَنِ اتَّبَعَ هُداىَ فَلا يَضِلُّ وَ لايَشْقى - كسى كه هدايت مرا پيروى كند نه گمراه