معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

السَّمــاءِ ماءً فَسَالَــتْ اَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهــا... - خدا از آسمان آبى فرو فرستاد و رودخانه‏ها به اندازه ظرفيت خود به جريان افتاد و سيل با خود كفى برداشت و پاره‏اى از آن‏چه به قصد زيور يا كالا بر آتش افروزند كفى مانند آن دارد. خدا حق و باطل را بدين‏گونه (بهم) مى‏زند. سرانجام كف به كنار رود و آن‏چه به مردم سود دهد در زمين بماند. خدا اين‏گونه مثل مى‏زند.» (17 / رعد) (1)
1- الميـــزان ج 19، ص 181.


سنت الهى غلبه حق بر باطل در نظام آفرينش الهى


« بَــلْ نَقْــذِفُ بِالْحَــقِّ عَلَى الْباطِــلِ فَيَدْمَغُــهُ فَاِذا هُـوَ زاهِقٌ !» (18 / انبياء)
عالم خلقت با همه نظامى كه در آن هست از امتزاج حق و باطل پديد آمده، هم‏چنان كه خداى‏تعالى امر خلقت را چنين مثل زده: « اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَالَتْ اَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها...!» (17 / رعد) آرى سنت الهى بر اين جريان يافته كه: باطل را آن قدر مهلت دهد تا روزى با حق روبرو گردد، و با آن در بيفتد، تا به خيال خود آن را از بين برده، خودش جاى آن را بگيرد، ولى خدا به دست حق خود او را از بين ببرد و نابودش كند.
پس اعتقاد حق هيچ‏وقت در زمين ريشه‏كن نمى‏شود، هر چند كه در بعضى ادوار حاملين آن در اقليت قرار گيرند و يا ضعيف شوند و هم‏چنين كامل حق هرگز از اصل نابود نمى‏شود هرچند كه گاهى اضداد آن زياد گردند و نصرت الهى هرگز از رسولان خدا جدا نمى‏شود هر چند كه گاهى به اصطلاح كاردشان به استخوان برسد، آن چنان كه مأيوس شوند و خيال كنند كه به كلى تكذيب شدند و اين همان معنايى است كه از جمله « بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِقٌ،» (18 / انبياء) استفاده مى‏شود.
اين كه فرمود: «نَقْذِفُ» به خاطر اين كه استمرار را مى‏رساند دلالت دارد بر اين كه حق را به چنگ باطل انداختن سنت جارى و هميشگى خداست، و در اين كه فرمود: «نَقْذِفُ... فَيَدْمَغُهُ،» دلالت دارد بر اين كه هميشه غلبه با حق است و در اين كه فرمود: «فَاِذا هُوَ زاهِقٌ،» دلالت بر اين معناست كه اين درگيرى حق و باطل ناگهانى صورت مى‏گيــرد وقتى كـه ديـگر كسى امـيد نمى‏بــرد كه حـق غـالب شـود و بـاطــل فرار كند.
چون آيه شريفه مطلق است نمى‏توان گفت مقصود حق و باطل در عقايد يا در سيره و سنت يا در خلقت است بلكه همه را شامل مى‏شود و معنا اين است كه ما عالم را براى بازى خلق نكرديم و نخواستيم سرگرمى براى خود تهيه كنيم بلكه سنت هميشگى ما اين بوده كه باطل را با حق بزنيم و آن چنان بزنيم كه او را هلاك كند و ناگهان مردم ببينند كه دارد از بين مى‏رود چه اين كه آن باطل حجتى باشد يا عقيده‏اى كه حجت و عقيده حق آن‏ها را نابود مى‏كند، و چه اين كه عمل و سنتى باطل باشد كه عمل و سنت حق آن‏ها را از بين مى‏برد هم‏چنان كه در قراى ظالمه گذشته چنين شد و عذاب استيصال آن اعمال و سنت‏ها را از بـين برد و چـه اين‏كه باطل چيز ديگرى باشد. (1)
1- الميـــزان ج 28، ص 90.

/ 118