تلقين كند، بلكه مقدمهاى بديهى و يا نزديك به بديهى است كه به لزوم و ضرورت بعث براى جزاء حكم مىكند، براى اين كه انسانى كه به زندگى دنيا قدم نهاده دنيايى كه دنبال آن مرگ است، الا و لابد عملى و يا بگو اعمالى دارد كه آن اعمال هم يا خوب است يا بد، ممكن نيست عمل او يكى از اين دو صفت را نداشته باشد، و از سوى ديگر به حسب فطرت مجهز به جهازى معنوى و عقلانى است، كه اگر عوارض سويى در كنار نباشد او را به سوى عمل نيــك سوق مىدهد، و بسيار كمند افرادى كه اعمالشــان متصف به يكـى از دو صفـت نيــك و بـد نباشــد، اگـر باشــد در بيـن اطفــال و ديوانگــان و ساير مهجورين است.
و آن صفتى كه بر وجود هر چيزى مترتب مىشود، و در غالب افراد سريان دارد، غايت و هدف آن موجود به شمار مىرود، هدفى كه منظور آفريننده آن از پديد آوردن آن همان صفت است، مثل حيات نباتى فلان درخت كه غالبا منتهى مىشود به بار دادن درخت، پس فلان ميوه كه بار آن درخت است هدف و غايت هستى آن درخت محسوب مىشود، و معلوم مىشود منظور از خلقت آن درخت همان ميوه بوده، و همچنين حسن عمل و صالح آن غايت و هدف از خلقت انسان است، و اين نيز معلوم است كه صلاح و حسن عمل اگر مطلوب است براى خودش مطلوب نيست، بلكه بدين جهت مطلوب است كه در به هدف رسيدن موجود ديگر دخالت دارد، آنچه مطلوب بالذات است حيات طيبهاى است كه با هيچ نقصى آميخته نيست، و در معرض لغو و تأثيم قرار نمىگيرد، بنابراين بيان، آيه شريفه در معناى آيه زير است كه مىفرمايد: « كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَـوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً - هر نفسى چشنده مرگ است و ما شما را به فتنههاى خير و شر مىآزماييم!» (35 / انبياء) (1)
1- الميزان ج 39، ص 12.
هماهنگى سنت آزمايش الهى با سنت هدايت،
سرنوشت و اجل مسمى
« اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا يَعْلَمِ اللّهُ؟» (142 / آل عمران)
ناموس امتحان يك ناموس الهى است كه هميشه جارى مىباشد و يك سنت عملى است كه متكى بر يك سنت تكوينى ديگرى مىباشد و آن سنت تكوينى همان هـدايت عـام الهى است كه انسان و اندازه و اجل او را رهبرى مىنمايد.
هدايت عامه عبارت از هدايتى الهى است كه در پرتو آن هر موجودى به كمال وجودى خود مىرسد و به هدف و نتيجهاى كه بر خلقتش مترتب است نايل مىشود و در پرتو همين هدايت است كه هر موجودى به مقتضيات وجودى خود، از قبيل نشو و كمال و فعاليت و حركت، مىرسد. غرض اين كه، آنچه كه قرآن بر آن دلالت دارد اين است كه هر موجودى با هدايت عامه الهيه، به آخرين حد وجودى خود مىرسد و هيچ موجودى از اين قانون عمومى تخلف نمىكند، و خداوند اين رهبرى تكوينى را از حقوقى قرار داده كه موجودات بر او دارند و بديهى است كه او از وعدههاى خود تخلف نمىكند، چنان كه مىفرمايد: « اِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى! وَ اِنَّ لَنالَلاْخِرَةَ وَ الاْوُلى!» (12 و 13 / ليل) و به طورى كه ملاحظه مىفرماييد آيه شريفه با اطلاقى كه دارد شامل هدايت اجتماعى و فردى هر دو