معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فَلَيَعْلَمَــنَّ اللّهُ الَّذيــنَ صَدَقُــوا وَ لَيَعْلَمَـنَّ الْكاذِبينَ!» (2 و 3 / فجر)
« وَ اِذِا ابْـتَلــى اِبْـراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِمـاتٍ...!» (124 / بقره)
« اِنَّ هـذا لَهُــوَ الْبَلـــؤُا الْمُبيــــنُ!» (106 / صافات)
« وَ فَــتَــنّـــــاكَ فُــتُـــونـــــا!» (40 / طـــــه) (1)
1- الميـــــزان ج 7، ص 60.


وجود شيطان عامل آزمايش انسان


« قالَ رَبِّ بِما اَغْوَيْتَنى لاُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِى الاَرْضِ وَ لاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعينَ !» (39 / حـجر)
اصولاً نظام سعادت و شقاوت و ثواب و عقاب بشر، مبتنى بر اساس امتحان و ابتلاء اســت تا انسان‏ها همــواره در ميان خير و شر و سعادت و شقاوت قرار داشته، به اختيار خــود و با در نظــر گرفتــن نتيجــه بـر طبــق هر كدام كه خواستنــد عمل كنند.
و بر اين اساس اگر در اين ميان كسى كه چون ملائكه و يا خدا بشر را به سوى خيرش دعوت نكند و كسى نباشد كه او را به سوى شر تشويق بنمايد، ديگر امتحانى  نخواهد بود، و حال آن كه گفتيم امتحان در كار است، لذا مى‏بينيم كه خداى‏تعالى در امثال آيه « اَلشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً!» (268 / بقره) به اين دو سنخ دعوت تصريح نموده است. آرى اگر خداى‏تعالى ابليس را عليه بشر تأييد نموده و او را تا وقت معلوم مهلت داده است خود بشر را هم به وسيله ملائكه كه تا دنيا باقى است باقى‏اند، تأييد فرموده است. لذا مى‏بينيم در پاسخ ابليس نفرموده: « اِنَّكَ مُنْظَر!» (15 / اعراف) بلكه فرمود: « اِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ!» پس معلوم مى‏شود غير ابليس كسان ديگرى هم هستند كه تا آخرين روز زندگى بشر زنده‏اند.
اگر ابليس را تأييد كرد تا بتواند باطل و كفر و فسق را در نظر بشر جلوه دهد، انسان را هم با هدايت به سوى حق تأييد نمود و ايمان را در قلب زينت داد، و محبوب ساخت، و فطرت توحيدش ارزانى داشت، و به فجور و تقوى ملهمش نمود و نورى پيش پايش نهاد تا اگر ايمــان آورد با آن نور در ميــان مردم آمد و شد كند، و هم‏چنين تأييدات ديگر... « قُلِ‏اللّهُ يَهْدى لِلْحَقِّ !» (35/يونس) و « وَ لكِنَّ اللّهَ حَبَّبَ اِلَيْكُمُ الاْيمانَ وَ زَيَّنَهُ فى قُلُوبِكُمْ - و لكن خدا ايمان را محبوب دل شما كرده و آن را در دل‏هايتان زينت داده است،» (7 / حجر) و « فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفا فِطْرَتَ اللّهِ الَّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها - روى دل متوجه دين حنيف كن كه فطرت خداست، آن فطرتى كه خلق را بر آن فطرت آفريده است،» (30 / روم) و « نَفْــسٍ وَ ما سَوّيهــا و فَاَلْهَمَهــا فُجُورَهــا وَ تَقْويها - به نفس و خلقت آن سوگند كه فجور و تقوايش را ملهمش كرد،» (7 و 8 / شمس) و « اَوَ مَنْ كانَ مَيْتــا فَأَحْيَيْنهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُــورا يَمْشى بِه فِى النّاسِ!» (122 / انعام) و « اِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنــا وَ الَّذينَ امَنُــوا فِــى الْحَيـوةِ الـدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الاَشْهــادُ !» (51 / غافر)
بنابراين آدمى زاده آفريده‏اى است كه خودش به خودى خود عارى از هر اقتضايى است، نه اقتضاى سعادت دارد و نه شقاوت، و در بدو خلقتش نسبت به هر دو يك نسبت دارد، هم مى‏تواند راه خير و اطاعت را كه راه ملائكه است كه جز اطاعت از آن ساخته نيست اختيار كند، و هم راه شر و فساد، و گناه را كه راه ابليس و لشكريان او است و جز

/ 118