خضوع تو را احساس كنند، و بفهمند كه تو خود را در برابر ايشان خوار مىدارى و نسبت به ايشان مهر و رحمت دارى.
در اين كه فرمود: « و بگو پروردگارا ايشان را رحم كن آن چنان كه ايشان مرا در خرديم تربيت كردند!» (24 / اسرى) دوران خردى و بيچارگى فرزند را به ياد او مىآورد و به او خاطرنشان مىسازد، در اين دوره كه پدر و مادر ناتوان شده تو به ياد دوره ناتوانى خود باش و از خدا بخواه كه خداى سبحان ايشان را رحم كند، آن چنان كه ايشان تو را رحم نموده در خرديت تربيت كردند.
« رَبُّكُمْ اَعْلَمُ بِما فى نُفُوسِكُمْ اِنْ تَكُونُوا صالِحينَ فَاِنَّهُ كانَ لِلاَوّابينَ غَفُورا!» (25/اسرى)
اين آيه متعرض آن حالى است كه احيانا از فرزند حركت ناگوارى سرزده كه پدر و مادر از وى رنجيده و متأذى شدهاند و اگر صريحا اسم فرزند را نياورده و اسم آن عمل را هم نبرده براى اين بوده كه بفهماند اينگونه مطالب گفتنى نيست، همانطور كه سزاوار نيست ارتكاب شود همچنين سزاوار نيست بازگو و نقل مجالس گردد. معناى آيه اين است كه: اگر شما صالح باشيد و خداوند هم اين صلاح را در روح شما ببيند و شما در يك لغزشى كه نسبت به والدين خود مرتكب شديد به سوى خدا بازگشت و توبه نموديد خداوند شما را مىآمرزد، براى اين كه او همواره درباره اوابين غفور بوده است.(1)
1- الميـــزان ج 25، ص 139.
امر به اداى حق اقربا و مساكين و ابن سبيل
« فَاتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ...!» (26 / اسراء)
براى اين كه اين آيه مكى است و در سورهاى مكى هم قرار دارد معلوم مىشود كه انفاق به ذىالقربا و مسكينان و ابن سبيل از احكامى است كه قبل از هجرت واجب شده است. (در مبحث «انفاق» در مجلدات آتى در این زمینه بحث مفصلی به عمل آمده است.)(1)
1- الميـــــــــزان ج 25، ص 143.
نهى از اسراف
« اِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا اِخْوانَ الشَّياطينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّه كَفُورا !» (26 / اسراء)
«تَبْذيــر» به معناى متفــرق كردن با اســراف است. جملــه « اِنَّ الْمُبَذِّريــنَ كانُوا اِخْــوانَ الشَّيـاطيــنِ،» تعليــل نهــى از تبــذيـــر اســـت و معنــايـــش ايــن اســت كه اسراف مكــن چه اگر اســراف كنــى از مبذريــن كه بـرادران شيطاننـد خواهى شد.
گويا وجه برادرى مبذرين با شيطانها اين باشد كه مبذرين و شيطان از نظر سنخيت